View in Telegram
💠 قَدْ صَرَفْتَ الْعُمرَ فی قیلٍ وَ قال یا نَدیمی قُمْ، فَقَدْ ضاقَ الْمجال وحید حلاج 🔻در آن روزهای آخر عمر، در سکرات موت، امام‌الحرمین جوینی، که عمری ممحض در کلام بود و همه عمرش را در جدل گذرانده و به جنگ مخالفان عقیدتی و دینی خود رفته بود، پشت بسیاری را به خاک مالیده و در نهایت عزت و احترام، سال‌های سال استاد بلامنازع نظامیه نیشابور بود، از پرداختن به «کلام» نادم شده بود، می‌گفت: به کلام مشغول نشوید، اگر می‌دانستم کلام مرا به کجا می‌کشد هرگز بدان اشتغال نمی‌جستم. اما مگر کلام او را به کجا کشانده بود؟ نقل است که در سکرات موت گفته بود: «می‌میرم و نمی‌دانم به چه چیز باور دارم. ای کاش مثل پیرزنان نیشابور می‌مردم که دست کم می‌دانند که به چه چیزی باور دارند. من هر حرفی را و هر اصلی را ده دلیل علیه آن و ده دلیل له آن دارم و در این میان نمی‌دانم حق کدام است و باطل کدام.» البته منظور جوینی چیز دیگری بود و من چیز دیگری می‌خواهم بگویم. جوینی حسرت آن آرامش و اطمینان قلب پیرزنان عامی را می‌خورد، اما من می‌خواهم به اهمیت عمل به جای دل‌مشغولی صرف به نظر توجه بدهم. 🔻 کاهنی هندو از بودا سؤالاتی فلسفی-الاهیاتی پرسید: درباره خدا، درباره جهان، حدوث یا قدم؛ بودا گفت «که او مانند مردی است که با نیزه‌ای زهرآگین زخمی شده است و تا نام مهاجم و دهکده او را نداند، حاضر به درمان نیست. او ممکن است بمیرد، پیش از آنکه این اطلاعات کامل بیهوده را به دست آورد. دانستن اینکه جهان را خدایی آفریده است، چه تفاوتی ایجاد می‌کند؟ رنج، نفرت، اندوه، و افسوس همچنان وجود دارند. این مسائل مسحورکننده بودند، اما بودا بحث درباره آن‌ها را رد می‌کرد، زیرا نامربوط بودند.» 🔻 ویلیام جیمز در آن مقاله معروفش، اراده معطوف به باور، سه شرط برای یک موضوع واقعی [و جدی] گذاشته بود: زنده باشد، گریزناپذیر باشد، و خطیر باشد. خطیر باشد یعنی چه؟ یعنی وقت برای بحث نظری نداری، دست نجنبانی فرصت از دست رفته است. اگر کودکی در آب دارد غرق می‌شود و تو آنجا باشی، فرصت بحث اخلاقی و فیزیکی و حقوقی نیست، معطل کنی، بچه مرده است. 🔻 کیرکگور می‌گفت ما دو جور مواجهه با مسیحیت [ و در اینجا دین] داریم: یکی آفاقی است: «آیا مسیحیت بر حق است؟»، آن‌یکی انفسی است: «ارتباط فرد [انسان] با مسیحیت چیست؟». رویکرد آفاقی با گزاره‌ها سر و کار دارد، مثل گزاره‌های هر علم دیگری؛ شیمی، تاریخ، فیزیک و ... . اما رویکرد انفسی با توی انسان کار دارد. یعنی تو چه ارتباطی با دین برقرار می‌کنی؟ کجای زندگی تو می‌نشیند؟ رابطه وجودی‌ات با دین چیست؟ کیرکگور می‌گفت پژوهش آفاقی هیچ‌وقت به قطعیت نمی‌رسد، هیچ‌وقت حصول به یقین ندارد، و همیشه راه برای تحقیق باز است. او ایمان را «دلبستگی بی‌حد و حصر به سعادت ابدی» تعبیر می‌کرد و از طرفی می‌گفت که اگر سعادت ابدی آنقدر اهمیت دارد، باید بر یقینی استوار باشد و تکیه ایمان بر امور آفاقی که هیچ‌گاه به یقین نخواهد رسید، راهی به ترکستان است. کیرکگور ایمان را یک تصمیم شورمندانه می‌دانست که از جنس عمل است. تصمیم بگیر و بپر. 🔻 پاسکال گفته بود: در انتخاب بین دینداری و بی‌دینی، یک ترازو بگذار و بسنج تا ببینی کدام به سودت است، همان را برگزین. و منظورش این بود که دینداری سود بیشتری دارد. بعدها بر او ایراد گرفتند که دینداری اگر به نیت شرط‌بندی باشد، اساسا دینداری نیست؛ خدا به مخلصان جزا می‌دهد، نه به قماربازان. جیمز در پاسخ به منتقدان و در مقام مفسر پاسکال گفته بود اینجا عمل دینی مقدم است بر باور دینی؛ «پس بروید و آب مقدس را بگیرید و عشای ربانی را به جا آورید؛ اعتقاد خواهد آمد و بر تردیدهای شما چیره خواهد شد.» یعنی که عمل دینی را آغاز کنید، باور هم بعدش خواهد آمد. 🔻فیلسوفان دین، معمولا بین دو نوع باور فرق می‌گذارند: believe that و believe in. اولی باور گزاره‌ای است. مثل این که شما باور داشته باشید دو به علاوه دو می‌شود چهار. اما دومی درگیر کردن وجود است؛ فرزندتان امتحان دارد و شما به او می‌گویید من باور دارم که تو موفق میشوی. این باور از جنس ایمان است، گزاره صرف نیست بلکه آمیخته است با عمل، شاید مثل رانندگی که با تمرین‌کردن به دست می‌آید. شاید باید ایمان را زیست به جای سر و کله مدام‌زدن با گزاره‌های pآنگاهq طور. 🔻 در نمایشنامه دیر راهبان، گفتگوی مفصلی بین راهبان درباره کفش‌های پاپ و پابرهنگی مسیح و مشیت خداوند درباره کفش شکل می‌گیرد و هرکس چیزی درباره رابطه کفش با ایمان به مسیح و مشیت خداوند می‌گوید، اما به قول پدر روحانی مافوق: «کفش را باید پوشید، نه اینکه به آن فکر کرد.» @soofar_channel
Telegram Center
Telegram Center
Channel