تب ترامپ
🖌️مسعود امیرزاده
“کارل پوپر”، فیلسوف اتریشی، جهان را به سه ساحت عین، ذهن و زبان تقسیم کرد. او معتقد بود که زبان و ذهن نقش کلیدی در ساختن تصویری از واقعیت ایفا میکنند، که این تصویر نهایتاً به انسان در فهم و تعامل با زیستجهان کمک میکند. اما به محض آنکه تصویری نادرست از واقعیت شکل گیرد، یا زبان در دام گمراهیهای معمول خود بیفتد، واقعیت بهطور نادرست درک و تفسیر شده و در نتیجه رفتار انسان نیز متأثر از این درک نادرست خواهد بود.
یکی از مشکلات اصلی انسان، بهویژه در مواجهه با چالشهای زیستمحیطی، گسست و عدم انطباق این سه ساحت پوپری با یکدیگر است. به نظر میرسد که انتخاب مجدد دونالد ترامپ، بار دیگر این گسست هراسآور را برای بشر و زیستکره او آشکار ساخت؛ چرا که سیاستهای او، بهویژه در حوزه محیطزیست، نشاندهنده عدم همخوانی میان واقعیت عینی، درک ذهنی، و زبان سیاسی بود که به تشدید بحرانهای زیستمحیطی انجامید.
ترامپ فقط یک شکاک گوشه نشین نیست که داستان آمیخته به تردید و یا لودگی های بیمزه او در مورد تغییر اقلیم کم اثر باشد.او یک قصه گوی هراسناک است که میتواند روایتهای غیر واقع از گرمایش زمین در گوش عالم سیاست و تصمیم بخواند :
او در چندین مصاحبه و توییت، تغییرات اقلیمی را یک «حقه» یا «فریب» خوانده است. بهطور مشخص، او در سال 2012 در توییتی گفت:
“مفهوم
گرمایش
زمین
توسط
چینیها
ابداع
شده
تا
صنایع
تولیدی
آمریکا
را
غیررقابتی
کنند
.و یا که در ژانویه 2019، توییت کرد:
“در
نیمکره
شمالی،
این
زمستان
سرد
و
برفیترین
زمستان
در
سالهای
اخیر
است
. شاید
کمی
از
آن
گرمایش
جهانی
که
در
گذشته
به
ما
وعده
داده
شد،
بهکار
بیاید
!این جملات نشاندهنده رویکردی است که با واقعیتهای علمی بیگانه است. تأثیرات این زبان غیرواقعگو فراتر از گفتار است و به اقداماتی چون خروج آمریکا از معاهده پاریس و ابطال مقررات سختگیرانه زیستمحیطی در ایالات متحده منجر شد
.اما شاید فاجعهبارترین نکته این باشد که بخش بزرگی از جامعه آمریکا همچنان به ترامپ اعتماد دارند و او را مجدداً به ریاست جمهوری انتخاب کردهاند. این مسئله نشان میدهد تا چه حد جامعه میتواند در درک واقعیتهای زیستمحیطی دچار اشتباه شود. برای اولین بار در تاریخ تمدن بشر، تغییرات اقلیمی که معمولاً با روندی آهسته رخ میداد، اکنون سرعت تغییر باورهای انسانها را پشت سر گذاشته است. مردم آمریکا و حتی بسیاری از مردم جهان، علیرغم مشاهده تغییرات دمایی و بارشی که حتی در طول عمر یک فرد میانسال قابل سنجش است، همچنان به تأثیرات اقلیمی بیاعتنایی میکنند.
تغییرات اقلیمی و ردپای فاجعه بار فعالیت آدمی بر آن واقعیت خطرناکی که توسط جامعه و بازیگران اقتصادی و سیاسی به سخره گرفته شده است.
“زمین تب زده “شاهد واقعیتی است که بوسیله بازیهای زبانی و آلودگی های ذهنی انکار شده و بر وخامت آن افزوده میگردد.
در حالیکه بشر مشغول سرگرمی اعداد رشد و توسعه و مسابقات جهانی آتش افروزی اقتصادی است جنگلهای سوزان تسلیم امر واقع گشتهاند.خشکسالی های بلند مدت از یکسو و سیلاب های بنیان افکن از سو دیگر از دل سرگرمی ها آدمی بیرون جهیده و چهره هراس آور واقعیت را پیش چشم نمایان ساخته است.
دامنه فصول تغییر مرز داده و یخهای قطب با سرعتی باور نکردنی فرو ریخته و همزمان بر سرعت فاجعه افزوده میگردد.
در نهایت، باید گفت تغییرات اقلیمی بیش از آن که صرفاً یک چالش زیستمحیطی باشد، یک بحران عدم فهم اجتماعی و ساخت روایتهای دروغین است. جامعه جهانی باید بین ادامه مسیر فعلی و تلاش برای نجات زمین یکی را انتخاب میکرد؛ چرا که همه شاخصها میگویند زمان برای اقدام در حال اتمام است.
ما محکوم به امید بستن بودیم که بالاخره ذهن و زبان تن به واقعیت داده و خود را با اندازه کنند اما انتخاب مجدد ترامپ نشان داد که امید گاه رؤیایی وهم آلود بیش نیست.
https://t.center/didehbaanzistboom