از اینکه همیشه شاد نیستم، غمگینم!
افسردهترین افراد آنهایی هستند که میخواهند همیشه شاد باشند. کسانی که اوقات تلخ زندگی را تحمل نمیکنند؛ آنها که زندگی را بدون غمهایش میخواهند.
زندگی مجموعهای پیچیده است که بخش بزرگی از آن برای هر انسانی در هر جایگاهی، تلخ و کسالتبار است. بسیاری امور در اختیار ما نیستند و لحظات بسیاری بیحوصله و سردرگم هستیم.
هیچکس در زندگی به طور کامل درک نمیشود. هیچکس در تمام ثانیههای زندگی شاد نیست. هیچکس دنیا را بدون تجربه رنج، ترک نمیکند. و اینها واقعیتهای زندگی هستند.
باور به این اشتباه رایج در بین مردم که «باید از تکتک لحظات زندگی لذت برد» باعث افسردهتر شدن ما میشود. هیچ انسانی هرگز نمیتواند از تمام لحظههای خود لذت ببرد.
شادی، بخش بسیار کوچکی از زندگی انسان است. اگر به دنبال همیشه شاد بودن باشیم، همان بخش کوچک را هم از دست خواهیم داد.
انسانی که زندگی خوب را زندگی بینقص و بیغصه درک کرده است، در لحظات تلخ زندگی بسیار بیتاب میشود، مدارا نمیکند، دنبال راهکار منطقی نمیگردد، خشم خارج از کنترل دارد، کام خود و دیگران را تلختر میکند و دست و پای بیهوده میزند. او در هنگام شادیها نیز هرگز لذت نمیبرد. چون دائم مضطرب است که این شادی بالاخره تمام میشود.
انسان خردمند، این واقعیت را میپذیرد که شادی بخشی از زندگی ماست. او رنج را فضیلت نمیداند و برای زندگی بهتر تلاش میکند اما واقعیتهای جهان را درک میکند و میپذیرد که رنج نیز بخشی از زندگیست. او با تلخیها مدارا میکند و در لحظههای کوتاه شادی نیز نهایت لذت را میبرد. این انسانها همان سرد و گرم چشیدههای روزگار هستند که مانند «نظامی» میگویند:
شاد بر آنم که در این دیر تنگ
شادی و غم هر دو ندارد درنگ
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»