اسمش را گذاشتیم «دوزیست». به نظرمان آمد بهترین واژه برای توضیح آدمهای فیلمکتابی بود. خیلی هم حظ کردیم از این اسم که هم جامع بود، هم فانتزی و پر بود از ظرفیتهای تضاد که میشد با آن برایش کلی ایدههای تصویری و اجرایی ریخت. «رفیق شفیق کمامید» من که آن روزها پر از امید بود صفحه اینستاگرام را راه انداخت و شروع کردیم به ضبط و بارگذاری گفتگوهای اسکایپی. تابستان سال نود و نه بود و اوج فراگیری کرونا. آن روزها مخاطبهای مجازی تازهوارد دنبال محتواهای طنز بودند تا از بار اضطراب بیماری رها شوند، اما دوزیست در این میانه آمده بود که بگوید آی آدمها بیایید کتاب بخوانیم و فیلم ببینیم و به هم ربطشان بدهیم و دربارهشان حرف بزنیم. بیایید کتابها و فیلمها را در ذهنمان موضوعی دستهبندی کنیم. بیایید و ببینید کتابهایی که حتی قرن نوزده نوشته شدند حرفهای نو دارند و فیلمهای دهه 40 را هنوز میشود بارها دید و از آن برای انسان طرحی داشت. این حرفهای دوزیست برای خیلیها خوشایند و بدیع بود. اهالی فرهنگ یکی یکی صفحه ما را دیدند و در خصوصی پیامهای دلگرم کننده فرستادند. این برای ما خوشایند و قشنگ بود. ما دیده میشدیم خیلی کم اما عمیق.
بعدها شروع کردیم به تبدیل طرح به یک برنامه تلویزیونی که بعد از ملاقات با آقای مدیر آن اداره طویل و کبیر انگیزهاش تقریبا محو شد. این محو شدن یک آغاز بود برای ما. ما در تمام مدت کاریمان در دوزیست احتیاج داشتیم کاملا از جایی ناامید شویم تا مسیر تازهای بسازیم. این فرمول تا همین آخریها هم حتی ادامه داشت. ناامیدی ما از برنامه تلویزیونی شدن یک پرده از واقعیت را برایمان نمایان میکرد. واقعیتی که آن روزها اهمیت داشت این بود که راه تلویزیون یک مسیر پررنگ و دهنپرکن به نظر میرسید اما همان اندازه پوچ و کوتاه بود. چه کسی بین ما حاضر بود برایش دستور داده شود که فلان فیلم را نروید یا حالا باید درباره فلان کتاب بگویید چون فلان کس گفته؟ کدامیک از ما حاضر بود برند کار را با رسانهای شروع کند که هر موقع دلش بخواهد بتواند زیر پا لهش کند و یا لااقل فرمانش را جوری تغییر دهد که دیگر آن را نشناسیم؟
ما ادامه دادیم و گفتیم خودمان باشیم. گفتیم نمیخواهیم دهن پرکن باشیم اما چه خوب است که مثل قدیم جمع شویم. کوچک بمانیم اما عمیق و قیمتی. در روزگاری که همه چیز مجازی شده بود دوزیست یک حرکت ارتجاعی (و شاید انتحاری) زد و گفت: «رویداد». واژهای که این روزها خیلی میشنویمش..