" کربلا فریادِ عشق "
قـصه ام آهـنگ عشـق کـربـلاست
حـرف دل همرنگ سرخ نینواست
کربـلایـم سرزمیـن حسرت است
رازِگـفتنهـایعشق و نفرت است
تشنگی تصویری از معنای اوست
عشق، تنـها عشق بر مبنای اوست
آسمانش رنگِ خـون و آتش است
مشک آبی با هـزاران ترکش است
فـوج فـوجِ نیـزههـا بـر رویخـاک
آسماناز این مصیبت سیـنهچاک
نیزهها بـارانی از خـون بـرگـرفت
دشت ســرخ کـربـلا از سـرگـرفت
یکطـرفدلهـایعـاشقپیــشهای
سـویدیگـرمـردم سُستریـشهای
یک گـلـویی زیــر تـیـــغ خنـجـری
یکطـرفپیــکانو زخــمحنـجری
دیدههـانمناکولبهاتـشـنهکـام
درد بـــود و دردهـــا بی الـتــیـام
اینطرفدسـتی مـیان شـطِّ خون
مینویسـدعشــق را با خـطِّ خون
مشکمنتنـهـاامیـد تشنـههاست
آرزویمـرهـمـی بــر دشـنـههاست
اوستعـبـاسیکهمستعشـق بود
سرنـوشتعشـق دسـتعشـق بود
آنطرفترخیمـهگاه ویکحسین
ســرور آزادگـــان و نــور عـیــن
یک تـنِ تـنـها، هــزاران تک سوار
یک حسین و یـک سپاه نـیزه دار
یکجهـانیاز عـطش درحنجـرش
رقـص صدها نـیزه روی پیکـرش
تشنـهبود، نهتشـنهییکجرعـهآب
تشنـهی احـیـای یک اســلام نـاب
پرچــم او یک نـشـان عشـق بـود
آیـتـی از کــهـکـشـان عشــق بـود
نــالـه کـن بـر عـمـق درد شـهـریار
بـشنـود فــریـاد و آهـت کـردگــار
عشـق سیرابت کند گـر تشـنهای
الـتیـامی هست بـر هـر دشـنهای
در نمـازت، هر سجـودت یاد کن
تـشـنگی نـه! عشـق را فـریاد کن
التماس دعا...
#محمود_عزیزنژاد متخلص به
#آوارییس هیأت شطرنج ، دبیر دبیرستان های دره شهر و دانشجوی کارشناسی ارشد برنامه ریزی شهری دانشکده فنی و مهندسی
#شهریار (اباعبدالله الحسین ع)