از سنگِ کودکان مرم و مستدام باش
ای شعرِ عاشقانه جنون کلام باش
رقصی کن آنچنان که "... به میدانم آرزوست"
یک دست زلف دلبر و یک دست جام باش
بیم جنون به عافیت عاقلان بریز
بر جانشان هراس شیوع جذام باش
دیوانگی به شهر بیاور، مبر به دشت
برگیر تیغ و در پی ابن السلام باش
گر میزنی به کوه، بزن! لیک با تفنگ!
در هر گلوله منتظر انتقام باش
بر تو حرام گشت اگر آن ماهرو، بجنگ
همچون حسین کشتهی ماه حرام باش
فرهادوش چو شور براندازیات گرفت
با کوه نه! معارض اصل نظام باش
از نسبت محاربه پروا مکن رفیق!
مرد ردیف اول این اتهام باش
شیرین به کام خسرو؟ نه! این قصه را دگر
بر فرق خسرو تیشهی حسن ختام باش
#دانیال_مرتضوی
@danialemortazavi