جناب عشق ز جان بیشتر نمیگیرد
که آن کریم جز این مختصر نمیگیرد
سری سلامت اگر ماند شک به عشقش کن
که عشق چون برسد غیر سر نمیگیرد
چه سر؟ سری که نشسته به گردنی چون موی
نه گردنی که به زورش تبر نمیگیرد
سر از اسامه بگیرد بگیرد ار ز عرب
که از امیر کویت و قطر نمیگیرد
هزار یار گرفتی و باز یار دگر!
ز عشق سوخته یار دگر نمیگیرد
ز عشق سوخته را شور عشقِ دیگر نیست
به هیچ خاکستر شعله درنمیگیرد
که برق، خرمن پربار را زند ای دوست!
شرر به دامن هر بیثمر نمیگیرد
وگرچه بیپدرومادر است حضرت عشق
سراغ خانهٔ هر بیپدر نمیگیرد
که ماکیانِ پی آب و دان و جفت و جماع
بسوی خانهٔ خورشید پر نمیگیرد
سخن بس است که این نیست کار همچو منی
چو عشق سر برسد غیر سر نمیگیرد
#دانیال_مرتضوی
@danialemortazavi