کنفرانس ایرانویچ

#منبع
Канал
Логотип телеграм канала کنفرانس ایرانویچ
@conference_iranvichПродвигать
2,13 тыс.
подписчиков
1,54 тыс.
фото
49
видео
110
ссылок
پیوند گروه https://t.me/joinchat/EGqAwq0ardE2ZWE0 ارتباط با مدیر @papak8
#بخش_دوم

📜🕯️🖋️اشکانیان و هویت ایرانی

در ادامه مباحث مرتبط با شکل گیری پادشاهی اشکانی و نیز «نخستین نسل شاهان اشکانی و پیوند آن با هویت ایرانی برخی بنیانهای هویت زای تاریخی که دارای آبشخور و ریشه های هخامنشی هستند را مورد بررسی قرار خواهیم داد به عنوان نمونه در مسئله سکه های اشکانی میتوان به نقش هخامنشی کماندار، نوشته های آرامی، سرپوش هخامنشی «باشلق» و لقب هخامنشی «کرنی» در سکه های دو پادشاه نخستین اشکانی اشاره کرد «کرنی» در دوره هخامنشی بر بلندپایگان نظامی اطلاق میشد.

با استفاده از لقب «کرنی»در سکه های ارشک یکم که میشود آن را معادل «اوتوکراتور» در معنای مرسوم خودمختار یا سردار برگزیده سلوکی دانست وی تمایل خود را به استفاده از یک عنوان هخامنشی و فاصله گرفتن از طرحهای سلوکی آشکار میکند تلاش اشکانیان در برساختن تبار هخامنشی را نیز میتوان از جمله پیوندهای اشکانیان با سنت های هخامنشی به شمار آورد. آنان خود را از اعقاب اردشیر دوم هخامنشی میدانستند که پیش از رسیدن به پادشاهی لقب «آرساکس» داشت.

همچنین باید به داستان هفت توطه گری که علیه ساتراپ سلوکی پارت شورش کردند اشاره کرد. این داستان آشکارا داستان داریوش و همدستان وی را در شورش علیه بردیای دروغین تداعی میکند در اینجا نیز ارشک با شش تن دیگر از جمله برادر و پنج همدست خویش بر ساتراپ سلوکی پارت شوریده و وی را از پای در می آورد به نظر میرسد این داستانها در آینده و به احتمال در دوران پادشاهی مهرداد یکم و یا دوم برساخته شده اند. با اینکه ماهیت داستانی این روایت آشکار است اما تلاشهای اشکانیان در سامان دادن به پایه های ایدئولوژیک شهریاری خویش را به درستی نشان میدهد مسئله دیگر به داستان ارشک یکم و اشارات منابع به سابقه راهزنی وی بر میگردد.

این داستان با سنت های کهن مردم ایران که تمایل داشتند طبقه شاهان را از یک منشاء آغازین پست قلمداد کنند در ارتباط نزدیک است چنین داستانهایی درباره کورش هخامنشی و ساسان جد اعلای ساسانیان نیز روایت شده است.

همچنین بایستی به سیاست اشکانیان نخستین در معرفی «پارت» به عنوان موطن خود به عنوان یک اقدام هویت بخش اشاره کرد  این اقدام از آن جهت حائز اهمیت بود که سرزمین پارت (پرثوه هخامنشی) نخستین سرزمین مهم و شناخته شده ای بود که به دست اشکانیان گشوده شد. در آینده گذشته از پذیرش پارت به عنوان سرزمین مادری گزینش زبان پارتی  به عنوان زبان دیوانی و سلطنتی و دست کشیدن از زبان به احتمال «پرنی» از دیگر اقدامات هویت زای اشکانیان محسوب می شود.

#منبع :اشکانیان و هویت ایرانی مؤلفه های هویت ایرانی در دورۀ اشکانی

فرشید نادری


🆔
@conference_iranvich🔥
#بخش_اول

📜🕯️🖋️اشکانیان و هویت ایرانی

ً درباره شکل گیری پادشاهی اشکانی یکی از مباحثی که عموما مـورد غفلـت واقـع شـده اسـت مساله اخراج سلوکیان ِبیگانـه و در نتیجـه بیگانه سـتیزی و رویکـرد ملـی دودمان اشـکانی اسـت. برخی مورخان البته به شکل گذرا و موردی به این مسئله پرداخته اند و گذشته از انگیزه های اقتصادی و سیاسی، احتمال وجود حسی شبیه وطن پرستی یا بیگانه ستیزی و به تعبیر بهتری، برخی مؤلفه های ملی در شکل گیری دودمان شاهی اشکانی را منتفی ندانسته اند. بنابراین دور از واقعیت نیست که اشکانیان که دارای پیوستگی نژادی زبانی و دینی روشن و معناداری با سنتهای ایرانی هستند تقویت و احیای هویت ایرانی به تعبیر امروزی و دلبستگی به سنتهای ایرانی به تعبیر کهن تر را به عنوان یکی از پایه های پادشاهی نوبنیاد خود مدنظر داشته باشند.

بررسی و تحلیل تلاشهای بی وقفه شاهان نخست اشکانی در تأسیس و سپس نگاهداشت قلمر و مفتوحه و جنگ های دشوار با سلوکیان، نشانگر عزمی راسخ و هدفی متعالی است که اخراج بیگانگان و برپایی دودمان شاهی ایرانی و پیگیری برنامه های ایدئولوژیک از دستاوردهای سیاسی و فرهنگی آن به شمار می رود. بنابراین در شکل گیری پادشاهی اشکانی میتوان بنیانهای هویت زایی که در تقابل با دشمنی خارجی تجلی پیدا میکرد را ردیابی کرد این دشمن شناخته شده در ابتدا در وجود سلوکیان و سپس تر در قالب امپراتوری روم که از قضا سرشتی متجاوز نیز داشت تجلی پیدا کرد. اشکانیان در گستره طولانی فرمانروایی خویش در حفظ قلمرو سرزمینی ایران در غرب و شرق کوشیدند. گذشته از برخی ناکامیها و شکستهای نظامی آنان رومیان را در پشت مرزهای فرات زمین گیر کردند و شکست های فضاحت باری به سپاه جنگ آزموده و سراپا مسلح روم تحمیل کردند.

در مرزهای شرقی و شمالی نیز، شواهد تاریخی، مرگ دست کم دو پادشاه اشکانی در مواجهه با بیابانگردان و طوایف جنگجوی نیمه وحشی را تأیید میکند. یکی از مبانی اساسی و اولیه هویت هر ملتی با قلمرو سرزمینی و سرحدات مرزی در ارتباط است. شگردها و تاکتیکهای جنگی اشکانیان در نگاهداری و تثبیت مرزهای تاریخی در غرب و شرق نشانگر توجه آنان به این مؤلفه هویت بخش است.

#منبع :اشکانیان و هویت ایرانی مؤلفه های هویت ایرانی در دورۀ اشکانی

فرشید نادری

🆔
@conference_iranvich🔥
#بخش_دوم

جای سخن نیست که سقوط پادشاهی دست نشانده حیره با استقبال اعیان و موبدان ایران مواجه شد، آن یکی از سر کوچک شماری آن ،دولت و این یک بواسطه تنفر مذهبی ای که با آن داشت؛ اما وقایع مصیبت بار بعدی که میان عربان و ایرانیان روی نمود، آشکار کرد که برچیدن دودمان دست نشانده لخمی چه تدبیر خطایی بوده است نخستین زنگ خطر حاصل از این بی تدبیری واقعۀ ذوقار بود که در موضعی به این نام در نزدیکی کوفه کنونی روی داد. تاریخ وقوع این رویداد و در واقع ماهیت دقیق آن روشن نیست در برخی روایات تاریخ این واقعه سال ولادت محمد آمده است و برخی دیگر آن را مصادف آغاز بعثت محمد یا اندکی پس از غزوه بدر (۵_۶۲۳م)نقل کرده اند.

اما پژوهشهای جدید با ارائه دلیل زمان این رویداد را میان سالهای ۶۰۹ و ۶۱۱ میلادی می.داند گمان اخیر مبتنی است بر تاریخ پایان پادشاهی نعمان که سال ۶۰۲ میلادی است و نیز این واقعیت که حکومت ایاس تنها تا سال ۶۱۱ میلادی دوام آورده بود. اعضای قبیله دستبردهایشان به مرزهای ایران فزونی گرفت برچیده شدن بساط حکومت لخمی در حیره بدان معنی بود که دیگر نه نیرویی بازدارنده وجود داشت و نه نفوذ متوفق محلی که قبایل عرب جانبش را نگه دارند قدرت آن را داشته باشد که در صورت دست اندازی آنها به مرزهای ایران که نامشخص اما فحوایی به عنوان حدود همسایگی پذیرفته شده بود، سرکوبشان کند.

سخن از اینکه وجود قدرت لخمی مانع حمله تازیان به ایران و سقوط دولت  ساسانی میگردید دعوی محال است؛ اما فقدان این دولت حایل هر اندازه ناتوان در گستاخی جنگجویان تازیان عرب - چنانکه خاطره جنگ ذوقار نشان داد - در دست اندازیهای اعراب به ایرانی سهمی داشته است بویژه که این دست اندازیها پس از پادشاهی کواد دوم در ایام پادشاهی شیرویه که دولت ساسانی بکلی گرفتار هرج و مرج و انحطاط گردیده بود آغاز شد؛ بدین معنی که ستیز بر سر دست یافتن به تاج و تخت در میان مدعیان پادشاهی و تغییر پی درپی زمامداران تیسفون مجال لشکر کشی طرح ریزی شده و مداوم برای مواجهه با این موج بالاگیرنده نمیداد.

📚
#منبع_تاریخ_ایران_کمبریج
📚
#جلد_چهارم_صفحه_یازده

🆔
@conference_iranvich🔥
📜🕯️🖋️زنان باستان ایران

زنان ایران باستان زنان در ایران باستان مقام و مسئولیتهای گوناگونی داشتند که شاید بعضی از آنها امروزه برای ما عجیب به نظر برسد. در دوران اوستایی (۱۸۰۰ ق.م) زنان در کنار مردان میجنگیدند و حتی به عنوان فرمانده بر مردان حاکمیت داشتند. جنجگویان سواره نظام زن که مورخان یونانی آنان را آمازونها می نامیدند تعجب این مورخان را برانگیخته بود که چطور در جامعه ای زنان از این درجه آزادی و حقوق برخوردار بودند.

بقایا و اسناد بسیاری از حضور این زنان در ارتش ایران باستان وجود دارد.
زنان در ایران باستان مقام و منزلت والایی داشتند. آنان در دربار هخامنشی از مقامی برابر با مردان و حتی در برخی موارد از امتیازاتی مخصوص برخوردار بودند. زنان درباری اختیار کامل املاک و داراییهای خود را داشتند و در مواردی بر اداری امور کشور تأثیری گذاشتند. آنان حتی در تجارت دام و غلات با تاجران سرزمینهای دور در ارتباط بودند.
زنان باردار و تازه مادران از مزایای بیشتری نسبت به سایر زنان برخوردار بودند و زنان سرکارگر حتی بعضی اوقات دو برابر مردان هم تراز خود حقوق می گرفتند.

📚
#منبع:جیمی پولوس، ۱۳۸۸،داریوش کبیر،ترجمه کامیار جولایی،تهران،جویا

🆔
@conference_iranvich🔥
9

اهمیت شاه عباس در این دوره از تاریخ ایران در این است که هیچ فرمانروای صفوی، حتی پس از او تا فراهم آمدن مقدمات جنبش مشروطه خواهی، هم چون او به این «دیالکتیک» آگاهی پیدا نکرد و جالب توجه است که او توانست همه خودکامگی خود را برای تأمین بیشترین رفاه برای رعیت و مصالح «ملی» به کار گیرد. با سنجش میان خودکامگی نادر شاه و شاه عباس می توان پرتوی بر سرشت دوگونه فرمانروایی استبدادی در دوره گذار تاریخ ایران افکند و به ارزیابی نویی از این دو شاه پرداخت که یکی، همه نیروی خود را در سازندگی به کار گرفت و دیگری، با نبوغ خود، کشور را بر لبه پرتگاهی راند که دستاوردهای آن، یادآور یورش افغانان بود.

این جا سخن پییترو دللاوالله را می آوریم که با تأکیدی بر این نکته که پادشاه یگانه «نهادی» کشور محسوب می شود درباره برخی از ویژگی های فرمانروایی شاه عباس می گوید:

به طور کلی، شاه عباس برای ملتش نه تنها یک پادشاه خوب، بلکه در عین حال، پدر و سرپرست دلسوز و مهربانی است. وی نه تنها به رعایای خود زمین و حشم می بخشد، بلکه به هرکس که نیازمند باشد، پول کافی می دهد تا احتیاجات خود را بر طرف سازد. به کسانی که استطاعت داشته باشند، قرض می دهد و به آنان که مستمند هستند، بی عوض می بخشد. به علاوه، برای اتباع خود، به خصوص آنها که صمیمانه خدمت می کنند، همسر پیدا میکند و وسایل لازم را برای تهیه مصنوعات در اختیارشان می گذارد و آنان را به آموختن هنری که به کارشان آید، تشویق میکند و در حقیقت، هیچ پدری نسبت به افراد خانواده خود، که تعداد آنها از چهار الی شش نفر متجاوز نیست، مثل این پادشاه نسبت به اتباع خود که هزاران هزار، بلکه میلیونها نفر هستند، چنین با مهربانی رفتار نمیکند.


📚
#منبع_تاملی_درباره_ایران

#سید_جواد_طباطبایی


🆔
@conference_iranvich🔥
#آزادان

هنوز وسعت و درجه شمول این عنوان کاملا معلوم نشده است. احتمال می رود که آزادان، در اصل نامی بوده باشد، که فاتحان آریایی در مقابل بومیان مغلوب اختیار کرده بوده اند. مسلما نژادهاتا درجهای مخلوط شده اند و در اثر این اختلاط نژادی عده ای از خانواده های آریایی آزاد به طبقه روستایان مملوک و عبید با شهریان کم اهمیت تنزل یافته اند، اسباب و علل دیگر مثل جنگ و استقراض و تقسیم اراضی و نظایر آن به این تحول و تنزل مدد داده است.

از خانواده های آریایی که نسبتا خالص مانده اند، بعضی جزو طبقه «واسپوهران» شده اند، که جماعتي قليل ولی مقتدر بوده اند و گروهی جزو طبقات نجبای درجه دوم، که عده آنها در زمان ساسانیان معتني به است، قرارگرفته اند. این طبقه در سراسر کشور منتشر بوده و مستخدمان زیردست ایالات و ولایات از میان این طبقه اختیار می شده اند. ظاهرا همین طایفه نام «آزادان» را برای خود حفظ کرده بودند.گویا «اسواران» را، که گل سر سبد لشکر ساسانیان می شمارند، باید از این طبقه دانست.

یعقوبی به مناسبت ذکر درجات عهد یزدگرد اول (اوایل قرن پنجم) گوید افسران لشکر را اسواران می خوانده اند. احتمال می رود که اغلب اسواران در زمان صلح در املاک خود زیسته و مشغول زراعت و اداره امور رعایای خویش بوده اند.قوم ایرانی، که از قدیم ترین ایام به مهارت در سوارکاری معروف بوده است، البته طبقه اسواران را بعد از نجبای درجه اول، که عده قليلی بوده اند، بر سایر طبقات مقدم می دانسته است و چنانکه بعدأ خواهیم دید عنوان اسواران رفته رفته حائز اعتبار اجتماعی مهمی گردید.


از طرف دیگر طبقات نجبای درجه دوم، که آنان را کدگ خودایان (کدخدایان) و دهیگانان (دهقانان = رؤسای قریه) میگفته اند، اقتدارشان منوط به این بود که اداره امور محلی ارثا به آنها می رسیده است. دهقانان به منزله چرخهای ضروری دولت بوده اند. اگرچه هنگام حوادث عظيم تاریخی تظاهری نمی کرده اند، لکن از جهت اینکه بنیان استوار کشور و تار و پود دولت محسوب می شده اند، آنان را باید دارای اهمیت فوق العاده دانست.

دهقانان پنج صنف بوده اند، که به جامه های مختلف متمایز می شده اند. بنابر تعریفی که در مجمل التواریخ می بینیم، دهقان «رئیس و مالک اراضی و قریه» بوده است، اما غالبا اراضی مزروعی که ارث به دهقانان می رسید، چندان وسعتی نداشت، چنانکه از این لحاظ در اکثر نقاط شخص دهقان با سایر آحاد رعیت یکسان بود و دهقان کشاورز درجه اول در دیه خود محسوب می گردید. پس دهقان در مقابل زارع دارای آن موقع و مقامی که نجبای املاک داشته اند، نبوده است.

از لحاظ دیگر می توان دهقانان را نماینده دولت در میان رعیت خالصه گفت، وظیفه عمده او در این صورت وصول مالیات بوده است. نظر به اطلاعات محلی که دهقانان از اوضاع زمین و نفوذ رعایا داشتند، دولت ایران موفق می شد که با وجود لم يزرع بودن اغلب نقاط کشور، مصارف فوق العاده جنگها و هزینه گزاف دولتی را تحمل نماید و از عهده آنها برآید. پس از فتح عرب نیز با وجود خشونتی که فاتحان در اخذ مالیات به خرج میدادند، مادام که با دهقانان متحد نشدند، نتوانستند عایدات خود را به میزانی برسانند که شاهنشاهان ساسانی رسانده بودند.

📚
#منبع_تاریخ_ساسانیان_کریستینسن

🆔
@conference_iranvich🔥
📜🕯️🖋️پیروز پادشاه مزدیسنا ساسانی و برخورد و تدبیر او با گرفتاری مردم و مشکلات ایرانشهر


در زمان پادشاهی او یک قحطی گران هفت سال پیاپی در کشور بیداد کرد و آب دره ها و کاریزها و چشمه ها نماند و درختان و بیشه زارها بخشکید و بیشتر آنچه در کوهها و کشتزارها و مرغزارها بود خشک شد، چنانکه پرندگان و درندگان مردند و گله و ستوران چنان گرسنگی کشیدند که بار نمی توانستند برد، و آب دجله بسیار کم شد تنگی و گرسنگی و سختی وبدبختیهای گوناگون در سرتاسر کشورش رایج شد.


از این روی به همه زیردستان نامه نوشت و بدانان گفت که خراج و ماليات سرانه را از آنان برداشته و باج و بیگاری را بر انداخته است و آنان را بر کارهای خویش اختیار تام داده است و آزاد گذارده است تا هر چه می توانند بکوشند و زاد و توشه بیندوزند و به کار بندند. نیز نوشت که هر کسی سردابه ای پر از خواربار و انبار توشه و هر آنچه به کار خوردن مردم آید، دارد باید که درها بگشاید و بر همگان پخش کند و هیچ کس چیزی را تنها برای خود برندارد. به علاوه، توانگر و بینوا و آزاده و عامی همه باید به یکسان بهره گیرند و همدیگر را یاری دهند، و به همگان آگاهی رساند که اگر بدو خبر رسد که در جایی کسی از گرسنگی جان داده است، از مردم آن شهر یا دیه یا محلی که آنجا مرگ از گرسنگی روی داده است، کین خواهد جست و مکافاتی عبرت انگیز بر آنان روا خواهد داشت.


بدین سان پیروز در آن دوره سختی و تنگی چنان نیک مردمداری کرد که کسی از گرسنگی نمرد، مگر یکی از روستایی به نام دیه از کوره اردشیرخوره. بزرگان ایران و همه مردم اردشیر خزه و خود پیروز این حادثه را بسیار سنگین گرفتند. پیروز بر درگاه یزدان نالید تا بر او و بر رعیت او ببخشاید و باران رحمت خود را بر آنان ببارد. آنگاه یزدان او را به بارش باران یاری رسانید. پس سرزمین پیروز بار دیگر پرآب شد. به همان گونه که پیشتر بود و گیاهان بار دیگر شکوفا و بارور شدند.

📚
#منبع_تاریخ_طبری
📚
#جلد_دوم_صفحه_۶۲۹_۶۳۰

🆔
@conference_iranvich🔥
📜🕯️🖋️قوچ بالدار نماد فره

پس از دوره هخامنشیان، در ایران رفته رفته شماری از بن مایه های دیگر جایگزین نماد بالدار هخامنشی شدند، که یکی از آنها سر و گردن قوچی بود که از درون دو بال گشوده شده، بیرون آمده بود. پیوستگی این بن مایه با پادشاهی به واسطه وجود دیهیمی با نوارهای بلند آویخته شده از آن، که دور گردن قوچ گره زده شده است، روشن می گردد و تفسیر آن به عنوان نماد فره، با سود جستن از منابع ساسانی ثابت می شود.


به گزارش «کارنامه اردشیر پاپکان»، فره شاهی این شاهنشاه ساسانی، به ریخت یک قوچ شگفت و زیبا نمایان شده بود. به گونه ای روشن تر، منبعی که دستاویز فردوسی بوده است، فره شاهی اردشیر پاپکان را به ریخت یک غرم (میش کوهی) زیبای ارغوانی رنگ با بال های سیمرغ، انگاشته است.

این خود نشان میدهد که قوچ بالدار و دارای دیهیم در بازمانده های ساسانی، تجسم و مظهر فره شاهی است، و چون این بن مایه در دوره ساسانی جانشینی برای مرد بالدار هخامنشی بوده است، این نماد بالدار هخامنشی هم باید در دوره پادشاهان هخامنشی، معنی و مفهوم همانندی را نشان داده باشد.

📘
#منبع_جستاری_درباره_یک_نماد
📘
#شاپور_شهبازی

🆔
@conference_iranvich🔥
📜🕯️🖋️کیش زرتشت


نیرومندی و قدرت نفوذ تعالیم زرتشت ظاهرا از اینجا حاصل می شود که نه تنها از
منبع غنی کیش باستانی ایرانیان مایه می گیرد بلکه ذهنی جویا و پویا و روحی پر از شوق و ذوق آنها را می پروراند. کیش کهن ایرانی با سنتی نیرومند به آنجا رسیده بود که می توانست بسیاری از نیازهای عاطفی و ذهنی جامعه را بر آورد. از بطن چنین کیشی بود که زرتشت توانست دینی استوار بر پایه توحید به وجود آورد. تردیدی نیست که شفافیت و یکدستی آئین او به مقیاس وسیع مدیون توانائی ها و استعدادهای فکری و ذهنی خود او بود. اما به تحقیق از این واقعیت نیز متأثر می شد که از میان بنیانگذاران مذاهب بزرگ دنیا.

زرتشت تنها فردی بود که به عنوان روحانی حرفه ای آموزش دیده و تربیت شده. از کودکی با آموزش حرفه ای دینی آشنا بود.مجموع سنن «براهمه» و زرتشتیان دلالت دارد که روحانی ایران باستان از کودکی تحت آموزش و پرورش دقیق و دشوار قرار می گرفت.

#منبع_تاریخ_کیش_زرتشت
#مری_بویس


🆔
@conference_iranvich🔥
📜🕯️🖋️عدد ۳ و ۷ و ۹، اعدادی مقدس دانسته می شده اند و بررسی این نگارنده موارد زیر را در تخت جمشید ثابت کرده است:

مجموع ستون های آپادانا ۷۲ عدد برابر است با ۷۲ فصل یسنای اوستا و ۷۲ رشته کشتی که ایرانیان باستان به کمر می بسته اند.روی نقش های بار عام کاخ صد ستون و نقش نمای آرامگاه ها پادشاه و شش تن از یارانش را نموده اند که درست مثل قرار گرفتن اهورمزدا در میان شش فرشته بزرگ در باور ایرانیان باستان است و مؤید زرتشتی بودن هخامنشی ها.


پلکان بزرگ شمال غربی ۱۱۱ پله (۳ باریک) دارد که حاصل ضرب ۳۷ (سه + هفت) در عدد 3 می باشد، و شمار کاروانسراهای راه شاهی از شوش تا سارد هم درست ۱۱۱ بوده است و این یکسانی تصادفی نیست به ویژه که پلکان مورد بحث با یک پاگرد به دو قسمت تقسیم می شود یکی ۶۳ پله دارد (یعنی ۷×۳×۳ و نیز سه و دو برابرش ۶ در پهلوی هم) و دیگری ۴۸ پله (یعنی ۱۶۸۳).


موارد دیگر هم چنین رمزهایی را نشان می دهد سه درگاه دروازه ملل» و «کاخ سه دروازه»؛ سه ردیف حجاری بر پلکان های آپادانا، ۹۹ ستون در تالار شمالی خزانه؛ ۱۴۷ نفر هدیه آور بر قسمت جنوبی پلكان شرقی آپادانا (=۷×۷×۳و یا ۲۱ × ۳ و ۱۶۸ سرباز و مهتر و بزرگ زاده بر قسمت شمالی آن (= ۲۴×۷)؛ ۲۳۴ گام تخت جمشیدی در طول پلکانهای آپادانا یعنی ۷۲ × ۱۳ و ۷۲ گام تخت جمشیدی در طول «نقش بار عام» خزانه (در اصل: آپادانا) و ۷۲ گام تخت جمشیدی فاصله میان هر یک از ستونهای «کاخ صد ستون». از همه اینها نتیجه میگیریم که سازندگان تخت جمشید در اختیار مقیاس های لازم برای بناها عمدا به اعدادی روی می آورده اند که در سنت ایرانی قدیم مقدس بوده اند.

📘
#منبع_تخت_جمشید_شاپور_شهبازی

🆔
@conference_iranvich🔥
📜🕯️🖋️دلیل شیرویه برای خلع خسروپرویز و جواب شاهنشاه خسرو پرویز به شیرویه

📚
#منبع_تاریخ_طبری

📚
#جلد_دوم_صفحه_۷۶۹_۷۷۸

🆔
@conference_iranvich🔥
📜🕯️🖋️رفتار تازیان


در ضمن فتوحات و در طی حکومت های محلی استعداد این تازیان آن روز به خوبی آشکار گردید و معلوم گشت که بین فاتحان وحشی و مغلوبان متمدن تا چه پایه تفاوت است. نوشته اند که فاتح سیستان عبدالرحمن بن سمره سنتی نهاد که «راسو و جژ را نباید کشت» اما گویا سوسمارخواران گرسنه چشم از خوردن راسو و چژ نیز نمی توانستند خودداری کنند. در فتح مدائن نیز عربان رسوایی های مخصوص تازیان را به خوبی نشان دادند. نمونه ای از آن ها را در تاریخ ها میتوان یافت


گویند شخصی پاردای یاقوت یافت در غایت جودت و نفاست و آن را نمی شناخت، دیگری به او رسید که قیمت او می دانست آن را از او به هزار درم بخرید. شخصی به حال او واقف گشت گفت آن یاقوت ارزان فروختی او گفت اگر بدانستمی که بیش از هزار عددی هست در بهای آن طلبيدمی،

دیگری را زر سرخ به دست آمد در میان لشگر ندا می کرد صفرا را به بیضا که می خرد؟ و گمان او آن بود که نقره از زر بهتر است و هم چنین جماعتی از ایشان انبانی پر از کافور یافتند پنداشتند که نمک است قدری در دیگ ریختند طعم تلخ شد و اثر نمک پدید نیامد خواستند که آن انبان را بریزند شخصی پدانست که آن کافور است و از ایشان آن را به کرباس پاره ای که دو درم ارزیدی بخرید.»؟

اما وحشی گری و تندخویی فاتحان وقتی بیشتر معلوم گشت که زمام قدرت را در کشور فتح شده به دست گرفتند. ضمن فرمانروایی و کارگزاری در بلاد مفتوح بود که زبونی و ناتوانی و در عین حال بهانه جویی و درنده خوبی عربان آشکار گشت. روایت هایی که در این باب در کتابها نقل کرده اند طمع ورزی و تندخویی این فاتحان را در معامله با مغلوبان نشان میدهد.

می نویسند اعرابیی را بر ولایتی والی کردند جهودان را که در آن ناحیه بودند گرد آورد و از آن ها درباره مسیح پرسید. گفتند او را کشتیم و به دار زدیم. گفت آیا خون بهای او را نیز پرداختيد؟ گفتند نه. گفت به خدا سوگند که از این جا بیرون نروید تا خون بهای او را بپردازید. ابوالعاج بر حوالی بصره والی بود مردی را از ترسایان نزد او آوردند پرسید نام تو چیست؟ مرد گفت «بنیاد شهر بنداد» گفت سه نام داری و جزیه یک تن می پردازی؟ پس فرمان داد تا به زور جزیه به تن از او پستاندند.

📚
#منبع_دوقرن_سکوت
📚
#زرینکوب

🆔
@conference_iranvich🔥
📜🕯️🖋️داریوش بزرگ و یکتاپرستی

زردشت یك یكتاپرست حقیقی بود . برای او اورمزد واقعا خدای یگانه و تنها بود. اگر او از فکر خوب( وهومن)، پرهیزگاری( ارمیتی )، و از اینگونه سخن میگفت صرفا برای نزديك شدن به مشکل سرشتی انسان بود که برایش دشوار است با واژه ها و طرز بیان آهيخته فکر کند ؛ در حقیقت اینها بطور ساده صفتهای خداوند یگانه ی از همه برتر بود. دیوهایی که مخالفان زردشت گرامی میداشتند، چیزی جز روانهای شریر نبودند، که زردشت با حرارت یك يكتاپرست با ایمان از آنها نفرت داشت.


داریوش روحا به همین اندازه یکتاپرست بود. در نوشته های شاهانه ی بی شمارش او هیچ بغی را بجز اورمزد به نام یاد نمیکند. تقریبا يك سطر در میان ستایش آفریدگار و داد بخش بزرگ سروده شده ، وابستگی به یاری یزدانی شناخته شده با نگاهبانی و پشتی یزدانی برای خودش ، خانواده اش ، و همه ی کارهایش در خوانده شده است . زردشت پیغمبری بود که یگانه قصدش در زندگانی جلب کردن پیروانی به یگانه دین راستين بود.

📚
#منبع_تاریخ_شاهنشاهی_هخامنشی
📚
#البرت_اومستد

🆔
@conference_iranvich🔥
📜🕯️🖋️شیخ فضل اله نوری از نظر احمد کسروی


اگر راستی را خواهیم این علمای نجف ودو سید و کسان دیگری از علما که ‌پا فشاری در مشروطه خواهی مینمودند ، معنی درست مشروطه و توجه رواج قانونهای اروپایی را نمی دانستند ، و از ناسازگاری بسیار آشکار که میانه مشروطه و كیش شیعی است آگاهی درستی نمیداشتند ، مردان غیرتمند از یکسو پریشانی ایران و ناتوانی دولت را دیده و چاره ای برای آن جز بودن مشروطه و مجلسی نمیدیدند و با پافشاری بسیار به هواداری از آن میکوشیدند ، و از یکسو خود در بندکیش بوده چشم پوشی از آن نمیتوانستند.در میان این دو در مانده بودند.

اما حاجی شیخ فضل اله نوری بیکبار در راه دیگری بود . این مرد از یکسو بشکوه و آرایش زندگی ، و بنام و آوازه ، دلبستگی بسیار میداشت و پارك الشريعه ، بنیاد نهاده و اسب و کالسکه بسبج کرد. همیشه با دستگاه اعیانی میزیست ، از یکسو فریفته وشريعته میبود ورواج آن را بسیار میخواست توده و کشور و اینگونه چیزها نزد او ارجی نمی۔ داشت . باین اندیشه ها کمتر نزديك آمده بود . باشور وجنبش مشروطه خواهی همراهی نمود ولی معنای آن را نمیدانست .

📘
#منبع_تاریخ_مشروطه_ایران

📓
#روانشاد_احمد_کسروی

🆔
@conference_iranvich🔥
#شاپور_اول_ساسانی

📜🖋️وقتي شاپور تاج به سر نهاد بزرگان پيش وي فراهم شدند و براي وي عمر دراز خواستند و از فضايل پدرش بسيار سخن كردند و شاپور بآنها گفت كه به نزد وي چيزي خوشتر از ياد پدر نيست و وعده‌هاي نكو داد.


آنگاه بفرمود تا از مال خزينه‌ها به سران و سپاهيان و حاجتمندان دادند و به- عاملان ولايتها نوشت تا آنها نيز چنين كنند و كرم و احسان وي به نزديك و دور و شريف و حقير و خاص و عام رسيد و معاششان به شد. آنگاه عاملان برگزيد و بر كار آنها و كار رعيت، نظارت دقيق داشت و روش نيك وي عيان شد و آوازه‌اش بلندي گرفت و از همه شاهان برتر شد.

📘
#منبع_تاریخ_طبری

📓
#جلد_دوم_صفحه_۵۸۹

🆔
@conference_iranvich🔥
🔥خسرو و ریدگ 🔥


رساله ای است که در آن ریدگی (خدمتکار ) به نام «خوش آرزو» (بند ۱۲۵)، از درباریان خسرو پرویز، به پرسش های پادشاه پاسخ می گوید. در آغاز، ریدگ برای خسرو شرح می دهد که از خاندان مرفهی بوده که در خردسالی پدر خود را از دست داده، اما با ثروت و دارایی پدر، به مدرسه (فرهنگستان) رفته و آگاهی های لازم دینی و دبیری را فرا گرفته و سپس در سواری، تیراندازی، نیزه پرانی، موسیقی، ستاره شناسی و بازی های گوناگون مهارت یافته است (بندهای ۱-۱۸). ریدگ سپس از شاه می خواهد تا او را بیازماید و شاه پرسش هایی درباره بهترین خوراکها (بندهای
۵۴ - ۲۰ )، می ها (بندهای ۵۵-۵۹)، آن چه با می خورده می شود (بندهای ۶۵-۶۶)، سازها (بندهای ۶۰-۶۴)، گل ها و عطرها (بندهای ۶۸-۹۴)، زنان (بندهای ۹۵-۹۷) و اسبان (بندهای ۹۸-۱۰۰) و دیگر امور مطرح می کند.



پاسخ های ریدگ، همه مورد پسند پادشاه قرار می گیرد. در پایان رساله، داستان کوتاه عامه پسندی آمده که به احتمال افزوده بعدی است (بویس ۱۹۶۳: ۶۴) و آن آزمایش تهور و چابکی ریدگ توسط شاه است. شاه از وی می خواهد که دو شیر را که سبب وحشت رمة اسبان شده اند، زنده دستگیر کند. ریدگ از این آزمایش پیروز به در می آید و به سمت مرزبان تعیین می شود (بندهای ۱۱۰-۱۲۰). رساله از نوع و جنس ادبیات اندرزی است.


موضوع پرسشها آزمایش دانش است و در هر پاسخی، آموزشی نهفته است گرچه نشانه های روشنی از اندیشه های موبدی نیز در آن دیده میشود و ریدگ به خود می بالد که اوستا و زند را همچون یک هیربد از بر است (بند ۹)، اما درباره انواع بازیها، زین افزارها، سازها، خوراکها، گل ها و عطرها شرح بیشتری داده شده که رساله از این نظر دارای اهمیت است. پرسش ها و پاسخ ها نشان از چگونگی ذوق و سلیقه اشراف ساسانی، نیز شکوه و جلال دربار خسرو پرویز دارد (همان: ۶۳)، ثعالبي ترجمه عربی بخش هایی از رساله را آورده است (غررالسير: ۷۰۵-۷۱۱). ترجمه از اصل پهلوی خلاصه تر است؛ ولی در مواردی افزوده هایی دارد که در متن پهلوی نیست؛ مانند بهترین آبها، بهترین پوشاکها، نرم ترین بسترها و عطرها. اما داستان شیران که در متن پهلوی آمده است در روایت عربی وجود ندارد.

📗#منبع_تاریخ_جامع_ایران

📗#جلد_پنجم_صفحه_۳۷۱


🆔@conference_iranvich🔥
🔥شترنج و تخته نرد زمان خسرو انوشیروان🔥


در ۳۸ بند (متن های پهلوی: ۱۱۵-۱۲۰) به شرح چگونگی ورود شترنج از هند به ایران، شیوه بازی آن و در برابر، ارايه بازی نرد از سوی ایرانیان به هندوان است. عنوان رساله در دست نویس ها نیامده و ویراستار متن با توجه به واژه های کلیدی و موضوع رساله، این عنوان را برگزیده است. در آغاز رساله آمده است که شاه هندوان، دیشلیم که به صورت داشلیم در کلیله و دمنه آمده است.


در زمان خسرو انوشیروان، برای آزمودن خود و دانایی ایرانیان، نیز با در نظر گرفتن سود خود، شترنجی با مهره هایی از زمرد و یاقوت، با هدایای پربها، همراه با برگزیده دانایان دربار خود، به ایران فرستاد و از شاه خواست که دانایان ایران معنی و مفهوم آن را دریابند وگرنه باید به هندوان باج و خراج بپردازند (بندهای۴ - ۱)، شاه سه روز مهلت خواست و در این مدت هیچ یک از دانایان ایرانشهر نتوانستند به چگونگی این بازی پی ببرند. تا سرانجام بزرگمهر بختگان، در پایان مهلت، در شترنج نشان کارزار دید و پس از تشریح مهره ها و شیوه بازی (شاه به عنوان مهره اصلی، رخ پر چپ و راست، فرزین نماد ارتشتاران سالار، پیل پشتیبان سالار، اسب سواران سالار)، از برگزیده دانایان هند برد (بندهای ۵-۱۱).


پس از آن، بزرگمهر در برابر، بازی فرد را که نماد جهان براساس جهان بینی زرتشتی است (تشبيه تخته نرد به زمین سپندارمذ، سی مهره سفید و سیاه به سی شبانه روز، گردش گردانه با طاس به گردش اختران و سپهر) اختراع کرده به نام اردشیر، بنیانگذار سلسله ساسانی، آن را «نیو اردشیره نامید و شیوه بازی آن را برای شاه و تشریح کرد (بندهای ۱۹۳۲). آن گاه شاه بزرگمهر را با تخته نرد، با هدایای بسیار به هندوستان فرستاد تا این بار دانایان دیشلیم مفهوم نمادین مهره ها و طاس های ترد را دریابند. شاه هندوان چهل روز زمان خواست؛ ولی هیچ یک از دانایان هند نتوانستند بازی نرد را دریابد و سرانجام بزرگمهر پیروز، با باج و خراج فراوان به ایران بازگشت (بندهای ۳۲-۳۷).


مؤلف در پایان درباره آیین بازی، توجه و کوشش بیشتر در حفظ مهره های خود تا بردن مهره های حریف و دفاع در برابر او، توصیه هایی آن گونه که در آیین نامه نوشته شده است، می کند (بند ۳۸). به احتمال مطالب این آیین نامه از راه خدای نامه پهلوی به کتاب های تاریخ و ادب عربی و فارسی، مانند غررالسیر ثعالبی (۴۰۲-۴۰۳) و شاهنامه فردوسی، با اختلاف هایی راه یافته است. روایت فردوسی در توصیف بازی ها مفصل است؛ ولی درباره بازی نرد مطالبی در متن پهلوی آمده است که در شاهنامه نیست.


📗#منبع_تاریخ_جامع_ایران

📗#جلد_پنجم_صفحه_۳۶۸


🆔@conference_iranvich🔥
🔥سرگذشت بهار کسری شاهکار ساسانیان🔥



❇️مسلمانان در جنگ مداين بهار كسري را گرفتند كه سنگين بود و نتوانسته بودند ببرند، آنرا براي زمستان كرده بودند كه گل و سبزه نبود و چون ميخواستند مي‌خواري كنند، بر آن مي‌نشستند كه گويي در باغي بودندفرش شصت ذراع در شصت ذراع بود. يكپارچه، به اندازه يك جريب كه در آن راههاي مصور بود و آب نماها چون نهرها، و لا به لاي آن همانند مرواريد بود و حاشيه‌ها چون كشتزار و سبزه‌زار بهاران بود، از حرير بر پودهاي طلا كه گلهاي طلا و نقره و امثال آن داشت.
زمينه از طلا بود و زينت آن نگين‌ها، و ميوه آن جواهر ابريشم و برگها از ابريشم و آب طلا بود و عرب آنرا قطف مي‌گفتن


🌼🌺🌼


❇️چون سعد غنايم را تقسيم كرد فرش بماند كه تقسيم آن ميسر نبود، پس مسلمانان را فراهم آورد و گفت: «خداوند دستهاي شما را پر كرد، تقسيم اين فرش مشكل است و كس تاب خريدن آن ندارد، رأي من اينست كه آنرا به امير مؤمنان واگذاريد كه هر چه خواهد كند» و چنان كردند. و چون فرش را در مدينه پيش عمر بردند، خوابي ديد و كسان را فراهم آورد و حمد و ثناي خدا كرد و در باره فرش رأي خواست و قصه آنرا بگفت، بعضي‌ها گفتند آنرا بگيرد، بعضي ديگر به نظر او واگذاشتند، بعضي ديگر راي مشخص نداشتند.

🌺🌼🌺


❇️علي كه سكوت عمر را ديد برخاست و نزديك او رفت و گفت: «چرا علم خود را جهل مي‌كني و يقين خود را به مقام شك مي‌بري؟ از دنيا جز آن نداري كه عطا كني و از پيش برداري يا بپوشي و پاره كني يا بخوري و ناچيز كني» گفت: «راست گفتي» و فرش را پاره پاره كرد و ميان كسان تقسيم كرد. يك پاره آن به علي رسيد كه به بيست هزار فروخت .


📚#منبع_تاریخ_طبری

📚#جلد_پنجم_صفحه_۱۸۲۴


🆔@conference_iranvich🔥