’تقدیم به ازمه، با عشق و نکبت‘ داستان آشنایی یک سرباز و دختر ۱۳ سالهایه که با برادر کوچکتر و خالهش زندگی میکنه. سرباز آمریکایی درحال آموزش در مدرسهی جاسوسیئه و یک روز توی کافهای با دختر همصحبت میشه. دختر بهش قول میده که براش نامه بنویسه و ازش قول میگیره که اون هم براش داستان بنویسه، داستانی دربارهی نکبت. مدتی میگذره، جنگ تموم میشه و سلامت روان سرباز که الان گروهبانه هم همینطور. اون زمان بهش میگفتن battle fatigue یا همون پیتیاسدی. یک شب چشمش به نامهای سبزرنگ میخوره و میبینه که ازمه براش نامه نوشته بوده و آهنگ هم اتمسفر اون شب رو داره.