View in Telegram
مرگ آگاهی و نهراسیدن از مرگ در زیست فیلسوفان مسلمان اما پیش از سخن در باب حکمت عملی مایلم به یکی مباحث مهم در حکمت عملی یعنی مرگ آگاهی؛ مواجهه با مرگ؛ نهراسیدن از مرگ و به استقبال آن رفتن بپردازم و نکاتی را تقدیم کنم. در این یادداشت به دنبال طرح مباحث نظری فیلسوفان مسلمان در باب مرگ نیستم؛ بلکه بیشتر به زیست فلسفی حکمای مسلمان؛ گزارش های تاریخی از حیات آنها و نحوه مواجهه آنها با مرگ خواهم پرداخت. هنگامی که به زیست فیلسوفان مشهور مسلمان همچون فارابی؛ ابن سینا؛ سهروردی؛ خواجه طوسی و صدرالمتالهین شیرازی نگاه می کنیم؛ نوعی نهراسیدن از مرگ و به استقبال مرگ رفتن را در حیات این بزرگواران در می یابیم که به نوبه خود تحسین برانگیز است. آنها به آنچه در باب مرگ به نگارش درآورده اند یقین داشته اند و این امر از نحوه مواجهه شان با مرگ کاملا آشکار می گردد. مرگ بیش از آنکه برای فیلسوفان مسلمان ما هراسناک و غم انگیز باشد؛ امری هیجان انگیز و سفر به دیاری ناشناخته و پر رمز و راز است. طبق گزارش جوزجانی؛ پس از اینکه ابن سینا چند باری به درمان بیماری قولنج خویش مبادرت ورزید و بهبودی کامل حاصل نشد؛  پس از آن هیچ تلاش و زحمت دوچندانی برای درمان خویش مصروف نکرد و مشتاقانه نزدیکی مرگ خویش را پذیرفت. طبق این گزارش؛ ابن سینا در انتهای عمر شریفش؛ در کمال آرامش و بهجت بود. هیچ گونه غم و حسرتی در دل نداشت و از مرگ خویش نه هراسان و نگران و نه غمناک بود. شیخ به مسجد می رفت و نماز می خواند و با خدای خویش مناجات می کرد و این گونه با مرگ خویش مواجه شد. بوعلی واقعا به آنچه در نوشته های خویش به نگارش درآورده بود یقین تام داشت. او باور داشت که پس از مرگ از فراغت و لذت بیشتری برخوردار خواهد بود؛ چرا که اصل و بنیان لذت را در ادراک معقولات می دانست. گویا که شیخ انتظار رسیدن حی بن یقظان را می کشید تا  او را به دیار و تفرّجگاه معقولات ببرد. با اینکه فارابی به حیات دنیوی و سیاسی_اجتماعی آدمیان بسیار اهمیت می دهد و فراوان در این باب نوشته است؛ اما غایت و سعادت نهایی آدمی را در دیاری ورای این دیار قابل اکتساب می داند. فارابی در اواخر عمر شریفش در جستجوی سعادت معنوی خویش بسیار سفر می کرد و باکی از مرگ نداشت. تنها فیلسوف سیاسی ما اسیر دست سیاست نشد و نگرش وی به عالم خاک او را دربند خاک نساخت و در نهایت مواجهه عارفانه ای با مرگ خویش داشت. مواجهه شیخ اشراق نیز با مرگ حیرت انگیز است. وی به واقع مرگ را به سخره گرفته است و آن را بازی می دهد. شیخ اشراق به مرگ بسیار مشتاق تر از زندگی است. من با وی در چنین رویکردی همدل نیستم؛ اما شجاعت او را بابت چنین رویکردی به مرگ تحسین می کنم. سهروردی بیش از ابن سینا مرگ را عامل رهایی خویش از بندهای قوای نفسانی می داند. وی هیچ تلاشی برای تبرئه خود از دادگاه فقهی صلاح الدین ایوبی به عمل نیاورد و در نهایت بدون ذره ای هراس از مرگ آن را با هر دو دست خویش در آغوش کشید. ادامه دارد... کرامت ورزدار از کانال فرهیختگان @civilizers
Telegram Center
Telegram Center
Channel