با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
انسانِ دورههای کهن معتقد بود آنچه در کیهان بزرگ (هستی) رخ میدهد، در کیهان خُرد (جهان انسانی) نیز صورت میگیرد. براساس اساطیر نجومی در ایران، عمر جهان دوازدههزار سال است، و احتمالاً تحت تأثیر همین تصور، سال را به دوازده ماه تقسیم کردند. دوازده روزِ آغاز سال را نیز نماد همهٔ سال میدانستند و آنچه را در این دوازده روز پیش میآمد، سرنوشت سالِ خود میانگاشتند. براساس این اساطیر، در پایان دوازدههزار سال عمر جهان، آشفتگی آغازین بازمیگردد و جهان فرومیریزد. احتمال میرود نحسیِ روز سیزدهم فروردین هم از همین تصور برآمده باشد و نشان فروریختن واپسین جهان و نظام آن باشد.
(برگرفته از: نوروز، زمان مقدس. دکتر #مهرداد_بهار. نوروز. بهکوشش علی دهباشی. تهران: نشر افکار. چاپ سوم. ۱۳۹۱)
جشن سده (صد = سد) را در دهمین روز بهمنماه برگزار میکردند. دربارهٔ آن افسانههای گوناگونی پدید آمده که برخی از آنها به این شرح است: 🔥 هوشنگ (شاهِ پیشدادی)، با یکصد تن از یاران، در کوه به ماری عظیم برخوردند. هوشنگ سنگی بهسوی مار پرتاب کرد که از برخورد آن با سنگِ دیگر، آتش پدید آمد و مار بسوخت. پدید آمدن آتش را جشن گرفتند و آن جشن را «سده» نامیدند. 🔥 چون کیومرث را یکصد فرزند آمد و به حد رشد رسیدند، جشنی برپا کردند و آن را «سده» نامیدند. این داستان را به آدم ابوالبشر نیز نسبت دادهاند. 🔥 چون جمع مشی و مشیانه (نخستین جفت بشر در اساطیر ایران) و فرزندان به صد رسید، آن را جشن گرفتند و آن را «سده» نامیدند. 🔥 ارمائیل، وزیر ضحاک، هر روز یکیدو تن از کسانی را که باید میکشت و مغزشان را به مارهای ضحاک میداد، آزاد میکرد. چون فریدون بر ضحاک پیروز شد، شمار آزادشدگان به صد رسیده بود. پس یکصد آتش بر کوه افروختند تا فریدون را آگاه کنند… سپس این پیروزی را جشن گرفتند و آن را «سده» نامیدند. (برگرفته از: #مهرداد_بهار. «دربارهٔ جشن سده»، در: نشریهٔ چیستا، بهمن ۱۳۶۰، شمارهٔ ۶، ص ۶۲۹–۶۳۰) @cheshmocheragh
جشن سده (صد = سد) را در دهمین روز بهمنماه برگزار میکردند. دربارهٔ آن افسانههای گوناگونی پدید آمده که برخی از آنها به این شرح است: 🔥 هوشنگ (شاهِ پیشدادی)، با یکصد تن از یاران، در کوه به ماری عظیم برخوردند. هوشنگ سنگی بهسوی مار پرتاب کرد که از برخورد آن با سنگِ دیگر، آتش پدید آمد و مار بسوخت. پدید آمدن آتش را جشن گرفتند و آن جشن را «سده» نامیدند. 🔥 چون کیومرث را یکصد فرزند آمد و به حد رشد رسیدند، جشنی برپا کردند و آن را «سده» نامیدند. این داستان را به آدم ابوالبشر نیز نسبت دادهاند. 🔥 چون جمع مشی و مشیانه (نخستین جفت بشر در اساطیر ایران) و فرزندان به صد رسید، آن را جشن گرفتند و آن را «سده» نامیدند. 🔥 ارمائیل، وزیر ضحاک، هر روز یکیدو تن از کسانی را که باید میکشت و مغزشان را به مارهای ضحاک میداد، آزاد میکرد. چون فریدون بر ضحاک پیروز شد، شمار آزادشدگان به صد رسیده بود. پس یکصد آتش بر کوه افروختند تا فریدون را آگاه کنند… سپس این پیروزی را جشن گرفتند و آن را «سده» نامیدند. (برگرفته از: #مهرداد_بهار. «دربارهٔ جشن سده»، در: نشریهٔ چیستا، بهمن ۱۳۶۰، شمارهٔ ۶، ص ۶۲۹–۶۳۰) @cheshmocheragh
طی مطالعات مهرپرستی، به شباهتهای شگفتآور میان آیین مهر و آیین زورخانهٔ ایرانی برخوردم که مرا به اندیشیدن دربارهٔ ارتباط آیین زورخانه با آیین مهر واداشت. نکتهٔ اصلی در کار زورخانه کشتیگرفتن است. چون پهلوانی فروافتد، آداب دستدادن را بهجای میآورند و همانگونه که مهر و خورشید با هم پیمان دوستی بستند، دو کشتیگیر نیز باید یکدیگر را ببوسند و دوست بمانند. شباهتهای دیگر، ازجمله، سنت برهنگی است: پهلوان در گود، مانند مهر بههنگام زایش، جامهای ندارد و تنها لُنگی یا تُنکهای دارد که میتواند برابر برگ انجیر مهر رومی باشد. رسم دیگرِ زورخانه زنگ زدن است. در معابد مهری نیز زنگی یافته شده که گمان میکنند آن را بههنگام نشاندادن تصویر مهر در مراسم بهصدا درمیآوردهاند؛ ولی ممکن است این زنگ را هنگام ورود بزرگان دین بهآواز درمیآوردهاند. مراتبی که در زورخانهها وجود دارد، مانند کهنهسوار، مرشد، پیشکسوت، صاحبزنگ، صاحبتاج و نوچه و جز آن، ما را به یاد مراتب هفتگانهٔ پیروان مهر میاندازد. (برگرفته از مقالهٔ «ورزش باستانی ایران و ریشههای تاریخی آن». مهرداد بهار. در: چیستا شمارهٔ ۲، مهر ۱۳۶۰) #پرسه_در_متون @cheshmocheragh
طی مطالعات مهرپرستی، به شباهتهای شگفتآور میان آیین مهر و آیین زورخانهٔ ایرانی برخوردم که مرا به اندیشیدن دربارهٔ ارتباط آیین زورخانه با آیین مهر واداشت. نکتهٔ اصلی در کار زورخانه کشتیگرفتن است. چون پهلوانی فروافتد، آداب دستدادن را بهجای میآورند و همانگونه که مهر و خورشید با هم پیمان دوستی بستند، دو کشتیگیر نیز باید یکدیگر را ببوسند و دوست بمانند. شباهتهای دیگر، ازجمله، سنت برهنگی است: پهلوان در گود، مانند مهر بههنگام زایش، جامهای ندارد و تنها لُنگی یا تُنکهای دارد که میتواند برابر برگ انجیر مهر رومی باشد. رسم دیگرِ زورخانه زنگ زدن است. در معابد مهری نیز زنگی یافته شده که گمان میکنند آن را بههنگام نشاندادن تصویر مهر در مراسم بهصدا درمیآوردهاند؛ ولی ممکن است این زنگ را هنگام ورود بزرگان دین بهآواز درمیآوردهاند. مراتبی که در زورخانهها وجود دارد، مانند کهنهسوار، مرشد، پیشکسوت، صاحبزنگ، صاحبتاج و نوچه و جز آن، ما را به یاد مراتب هفتگانهٔ پیروان مهر میاندازد. (برگرفته از مقالهٔ «ورزش باستانی ایران و ریشههای تاریخی آن». مهرداد بهار. در: چیستا شمارهٔ ۲، مهر ۱۳۶۰) #پرسه_در_متون @cheshmocheragh
انسانِ دورههای کهن معتقد بود آنچه در کیهان بزرگ (هستی) رخ میدهد، در کیهان خُرد (جهان انسانی) نیز صورت میگیرد. براساس اساطیر نجومی در ایران، عمر جهان دوازدههزار سال است، و احتمالاً تحت تأثیر همین تصور، سال را به دوازده ماه تقسیم کردند. دوازده روزِ آغاز سال را نیز نماد همهٔ سال میدانستند و آنچه را در این دوازده روز پیش میآمد، سرنوشت سالِ خود میانگاشتند. براساس این اساطیر، در پایان دوازدههزار سال عمر جهان، آشفتگی آغازین بازمیگردد و جهان فرومیریزد. احتمال میرود نحسیِ روز سیزدهم فروردین هم از همین تصور برآمده باشد و نشان فروریختن واپسین جهان و نظام آن باشد.
(برگرفته از: نوروز، زمان مقدس. دکتر #مهرداد_بهار. نوروز. بهکوشش #علی_دهباشی. تهران: نشر افکار. چاپ سوم. ۱۳۹۱)