هوای خانه محمد ﷺ و خدیجه آکنده از شادی، ادب و احترام، عشق و درستی بود. این دو انسانِ زیبا همواره رابطهای لبریز از عشق و احترام داشتند. از اینرو، شادیِ خانهشان هرگز کم نمیشد. روزهای زیبا از پی هم میگذشتند. خداوند، در طولِ سالیان شش فرزندِ یکی از دیگری زیباتر به آنان عطا فرمود. اوّل قاسم به دنیا آمد و سپس زینب، رقیه، امكلثوم، فاطمه و عبدالله. فرزندانی یکی از دیگری شیرینتر، ماهرویانی ستارهچشم، عزیز و دوست داشتنی. در سایه حضور آنها، بر شادمانیِ خانه محمد ﷺ و خدیجه روز به روز افزوده میشد. همه، این کودکانِ با تربیت و فهمیده را دوست داشتند. آنان مثلِ مادرشان خدیجه، پاک بودند، و همچون پدرشان محمد ﷺ لبریز از عشق و راستگویی. به کسی بدی نمیکردند. همواره خنده بر لب داشتند. در جامعه انگشت نمای نیکی بودند و با دیدن آنها میگفتند: اینان باید فرزندان خدیجه و محمد ﷺ باشند. حالا محمد ﷺ مردی تاجر بود. اموالِ خدیجه را به بیرون از شهر برده و به فروش میرساند و با سودهای فراوان به مکه بر میگشت. خدیجه در سایه کار و تلاش محمد ﷺ ثروتمندتر شد. با هم به فقرا کمک میکردند و از افتادهها دستگیری مینمودند. آن دو با وجود ثروت فراوان، زندگیِ ساده را دوست داشتند و آن را برگزیدند. ظاهر خانه خدیجه و محمد ﷺ، اگرچه همچون سایر خانههای مکه بود؛ اما با بقیه فرق داشت. خانهای گرم، صمیمی و پاکیزه، که در زمین مردم به آن رشک میبردند و در آسمان مَلائک به آن غبطه میخوردند.
زیبایِزیبایان؛ خدیجه، بسیار خوشحال بود. از خوشحالی پرواز میکرد. از این پس میتوانست هر آن کنار محمد ﷺ باشد. خیلی چیزها بود که از او بیاموزد. با فراهم شدن مقدماتِ عروسی، مراسم در خانه خدیجه برگزار شد. غذاها حاضر و اقوام را دعوت کردند. محمد ﷺ با عمهها و عموهایش به خانه خدیجه آمد. عمویش، ابوطالب که از این ازدواج خیلی خشنود بود؛ در حضور مهمانان برخاست و گفت: محمد ﷺ با همه جوانان فرق میکند. در میانِ ما جوانی مثلِ او صادق، عاقل و خوش اخلاق وجود ندارد. دخترتان خدیجه را برای پسرمان محمد ﷺ خواستگاری میکنیم. برای این ازدواج بیست شترِنر مهریه میدهيم. مهمانان خوشحال شدند. در میان ایشان ورقه، پسر عموی خدیجه هم بود. او هم برخاست و اجازه گرفت و گفت: ما هم دوست داریم خویشاوند شما باشیم. خداوند به هر دو خانواده ویژگیهای عالی بخشیده است. ما به ازدواج خدیجه و محمد ﷺ راضی هستیم. این عروسی بر همه ما مبارک باشد! همه خوشحال بودند. خدیجه زیبا در چهل سالگی با محمد ﷺ بیست و پنج ساله ازدواج کرد. خدیجه خشنود بود و محمد ﷺ شکرگزار. نورِخوشحالی در چهره هر دو موج میزد. زیباترین ازدواج محقق شده بود. پاکترین زن با انسانی بیهمتا ازدواج کرد. دوستانشان از این ازدواج و تناسب ایشان خوشحال بودند. از آسمان بارانِ شادی بارید، و هزاران قطره شادمانی بر خانه خدیجه و محمد ﷺ فرود آمد.