View in Telegram
یکی بود؛ دیگر نیستجان ما بیاین تو، جان ما تعارف نکنید.》 جان ما، تکه کلامش بود. با لحن شیرین و مهربانش هرجا که نیاز به تاکید بود می‌گفت: 《جان ما》 زن همسایه را می‌گویم، همان‌که ۸ سال پیش وقتی به این خانه اسباب آوردیم در خانه را زد و گفت: 《جان ما اگر کاری داشتید تعارف نکنید.》 همان‌که ۸ سال جز خوبی از او ندیدیم. آرام بود و مهربان، از آن همسایه‌هایی که کارشان به‌خیر و شر کسی نیست. همان‌که عاشق جمع شدن همسایه‌ها در خانه‌اش بود و مدام می‌گفت: 《جان ما بیاین جای ما.》 همان‌که دیروز عصر آرام‌تر از همیشه در پذیرایی خانه‌اش دراز کشیده‌بود و همه‌ی همسایه‌ها دعا می‌کردند این‌بار که دستان پرستار روی ققسه‌ سینه‌اش فشار می‌آورد قلبش ضربان بگیرد. همان‌که دیروز وقتی او را از خانه به بیمارستان منتقل می‌کردند برای آخرین بار صورتش را دیدم، غرق در مهربانی و متانت. #پاره‌نویسی
Telegram Center
Telegram Center
Channel