View in Telegram
جریان جمله‌ورزی از دل نوشته‌های امروزم، یادداشتی حاصل نشد. به سراغ ظرف‌های نوشتنم رفتم تا شاید از دل آن‌ها یادداشتی متولد شود. به ظرف «جریان جمله‌ورزی» رسیدم، گرد و غبار از آن زُداییدم و آن را گشودم. موجی از خاطرات جریان جمله‌ورزی از آن فوران کرد. روزهای فوق‌العاده‌ای که در آن هر روز منتظر بودیم تا آقای ابوترابی واژه‌ی جدیدی را هوا کند و ما صد جمله در موردش بنویسیم. برخی از جملاتم چنان دلبر و پر معنا بودند که باورم نمی‌شد من نویسنده‌ی آن‌ها باشم، برخی از جملات هم چنان لوس و بیمزه که از خواندن‌شان عُقم گرفت. ساعتی مانند معتادِ به مخدر رسیده، در دنیای واژه‌ها و جملاتی که نوشته‌بودم غرق و نعشه شدم. بعد‌از آن بود که تصمیم گرفتم تا پاره‌ای از جملاتی که با واژه‌ی «واژه» نوشته‌بودم را با شما به اشتراک بگذارم تا با یکدیگر یاد و خاطره‌ی «جریان جمله‌ورزی» را گرامی بداریم. 1. سرم پر از واژه‌هایی است که با آن می توان شهری را به آتش کشید. 2. هزاران واژه هم که در کنار هم قرار بگیرند، نمی‌توانند به اندازه یک نگاه تاثیرگذار باشند. 3. برای نوشتن، نباید مرزی میان واژه‌ها قرار داد؛ باید به همه آن ها اجازه خروج داد. 4. برخی واژه‌ها را باید برای همیشه از ذهن دیپورت کرد. 5. تمام احساساتم را با واژه‌ها به سفیدی کاغذ می‌سپارم. 6. نوشتن واژه ها بر سفیدی کاغذ بهترین درمانگر است. 7. همه واژه های جهان هم که جمع شوند، نمی‌توانند ذره‌ای از مادر بودن را توصیف کنند. 8. گاهی واژه ها از هزاران سم هم تلخ تر و کشنده ترند. 9. واژها هزاران نفر را بدون صدا، سلاخی کرده‌اند. 10. زخمی که واژه‌ها از خود برجا می‌گذارند، هزار برابر ماندگار تر از زخم شمشیر است. #پاره‌نویسی
Telegram Center
Telegram Center
Channel