View in Telegram
طلوع اضطراب، غروب امید سیما دهقان‌پور در یادداشتش در مورد رابطه‌ی اضطراب و امید نوشته‌بود: «طلوع اضطراب، غروب امید است.» و من برایش نوشتم،این طلوع و غروب را زندگی کرده‌ام. استرس و اضطراب که به زندگیم سرک می‌کشد، متوقف می‌شوم با اینکه می‌دانم توقف سم مهلکی است که من را از پا در می‌آورد؛ ولی باز توقف می‌کنم. امروز هم استرس از لابه‌لای اخبار( البته خودم خبر را نخواندم و همسر محترم کله‌ی سحر اطلاع رسانی کرد) خودش را روی زندگیم ریخت و آرام و بی‌صدا متوقفم کرد. زمان طلایی تنها در خانه بودنم را در خواب سپری کردم، خوابی که جسمم هیچ نیازی به آن نداشت؛ ولی روانم برای فرار از استرس و اضطراب آن را روی من آوار کرد. بیدار که شدم زمان از دست رفته‌بود و با خودش نوشتن، خواندن و ورزش را برده‌بود. افسرده و غمگین، زانوی غم بغل گرفتم، با خود عهد بستم عصر را در یابم؛ ولی غرق در اخبار شدم و هر خبری که مخابره شد بخشی از توان من را با خودش برد و جسمم هم مانند روحم خمار شد و باز در خواب حسرت فرو رفتم. تا با شرایط کنار بیایم و به خودم بقبولانم که نباید توقف کرد، خورشید هم مانند امید من در حال غروب بود. این بار بر ناامیدی غلبه کردم، برخواستم و با وبینار«نویسنده‌ساز» حرکتم را آغازیدم و کوشیدم روزم را با امید و تلاش به پایان ببرم. پ.ن: شاید اگر تعهدم خدشه‌دار نمی‌شد، این یادداشت شکل نمی‌گرفت. #وحیده_ماهانی #یادداشت_روزانه
Telegram Center
Telegram Center
Channel