View in Telegram
عضلات نوشتن حدود دوماه قبل، عصب دستم کارد به استخوانش رسید و داد و فریاد سر داد که وا مصیبتا من دیگر نمی‌توانم، کشش ندارم، روز به روز ضعیف‌تر می‌شوم کمی به فکر من باش. از آن‌جایی‌که دیگر مسکن هم جوابگوی دردم نبود، تصمیم گرفتم کمی به عصب بیچاره بیاندیشم و به او استراحت بدهم. نشستم و با خودم محاسبه کردم ببین چه‌کارهایی را می‌توان بخاطر جناب عصب انجام نداد. خب بشور و بپز و جارو و... که جزء‌ لاینفک زندگی خانم‌ها هستن؛ پس این‌ها باید بمانند( یاد داستان مهمان ناخوانده افتادم که حیوانات یکی‌یکی از خاله پیرزن درخواست می‌کردند بمانند)، کتاب خواندن هم ربطی به دست ندارد، پس ایشون هم ماندنی شدند، نوشتن هم درسته با دست است ولی اگر ننویسم روح و جسمم به فنا می‌رود پس نوشتن هم باید باشد. بالاخره رسیدیم به دیوار کوتاه ورزش بیچاره. خودش است برای حال دادن به جناب عصب ورزش را تعطیل می‌کنم‌. و اینگونه بود که بنده دو ماه و اندی ورزش نکردم. تا اینکه به توصیه دکتر مبنی بر انجام ورزش سبک بدون دمبل ورزش را از دیروز آغازیدم. ولی چه آغازیدنی... حتی بدون دمبل هم توان انجام حرکت‌ها را نداشتم، حرکت‌هایی که تا دو ماه قبل آن‌ها را به راحتی آب خوردن با دمبل سنگین انجام می‌دادم. آنجا بود که توصیه استاد کلانتری برای نوشتن مداوم، شبیه پتک بر فرق سرم فرود آمد و کلمه‌های بنویسید، یادداشت، رسانه‌ی شخصی، صفحات‌صبحگاهی، آزادنویسی مثل ستاره‌های توی کارتون‌ها به دور سرم شروع به چرخش کردند. چرخش کلمات که متوقف شد توانستم این جمله را بشنوم: رسانه‌های شما در حکم باشگاه‌اند و یادداشت‌هایتان تمرینات روزانه‌ای که عضلاتتان را می‌سازند پس برای عضله‌سازی در نوشتن به طور منظم بنویسید.( با صدا و لحن استاد ‌کلانتری بخوانید.) #وحیده_ماهانی #یادداشت_روزانه
Telegram Center
Telegram Center
Channel