رهایی از نقشها
اینروزها نقشهایم مانند تار عنکبوت به دورم تنیدهاند. چنان در نقشهایم گرفتار شدهام که نمیدانم چگونه خودم را رها کنم.
به هر دری میزنم نمیتوانم میان آنها تعادل برقرار کنم به سمت هر کدام که میروم، دیگری از دست میرود.
روح و جسمم خسته است، نیاز دارم برای یک روز هم که شده هیچ نقشی نداشته باشم. نه مادر، نه فرزند، نه همسر، نه خیاط خانگی، نه سرآشپز، نه خواهر، نه دوست، نه حتی شاگرد نویسندگی.
دلم میخواهد فارغ از تمام نقشهایم از خواب برخیزم، بنویسم، کتاب بخوانم، بدون دغدغه ساعتها روی خشخش برگهای پاییز قدم بزنم، در کافه کتابی دنج پاییز را با طعم قهوه بنوشم. به خانه برگردم، دراز بکشم، پاهایم را به دیوار بزنم و فارغ از تمام نقشها علیرضاقربانی گوش کنم و برای تمام غم نهفته در آهنگهایش به او فحش دهم.
#وحیده_ماهانی
#یادداشت_روزانه