🍃🌺🍃
#نغمه_های_سعدی
#باب_پنجم (در عشق و جوانی)
🍃حکایت ۵
✨ يكی را از متعلمان كمال بهجتی بود و تیب لهجتی و معلم از آنجا كه حس بشريت است با حسن بشری او معاملتی داشت. زجر و توبیخی که بر کودکان کردی در حق وی روا نداشتی و وقتی که به خلوتش دريافتی گفتی
🔸نه آنچنان به تو مشغولم اى بهشتى روى
🔹كه ياد خويشتنم در ضمير مى آيد
🔸ز ديدنت نتوانم كه ديده در بندم
🔹و گر معاینه بينم كه تير مى آيد
🔹 و گر مقابله بینم که تیر می آید
باری پسر گفت چنان كه در آداب درس من نظری می فرمايی در آداب نفسم نيز تامل فرمای تا اگر در اخلاق من ناپسندی بينی كه مرا آن پسند همی نمايد بر آنم مطلع فرمايی تا به تبديل آن سعی كنم. گفت ای پسر اين سخن از ديگری پرس كه آن نظر كه مرا با تو است جز هنر نمی بينم.
🔸چشم بد انديش كه بر كنده باد
🔹عيب نمايد هنرش در نظر
🔸ور هنرى دارى و هفتاد عيب
🔹دوست نبيند بجز آن يک هنر
@book_tips 🐞