🍃🌺🍃خلاصه اعتراض نکردیم که کارشناسان در عدد و رقم به خطا نرفته بودند و دعوی به قول اهلش بر سر کبری قضیه بود.
دوست همکارم رفته بود نزد جناب قاضی که قانون و رویه چنین است و چنان و آرای مشابه که.... حضرت دادرس خروشان و دمان بر او تاخته بود: "به جای این اظهار فضلها بروید به موکلها بگویید بدهی مردم را بدهند". همکار که با لب و لوچه آویزان و مایوس برگشت گفتم که چارهای جز صبر نیست و شاید با دقت و تدبر قاضی در هنگام انشای رأی ورق برگردد که بر نگشت. رأیی صادر شد تلخ و تلختر بیتوجهی به مبانی جهات و اصول و ضوابط شکلی و ماهوی در صدر رأی.
غم این نبود که فقط ما محکوم شده بودیم بلکه بیتوجهی محض به قوانین مدنی، تجارت و آیین دادرسی به بر بار تاسف میافزود. محکومیت تضامنی شرکت به همراه مدیران اوج این بیاعتنایی به مقرارت بود که قاضی دامن کشان از کنار اصل عدم تضامن در حقوق ایران و تفکیک میان شخصیت شرکت و مدیران آن گذشته بود.
رفیق آمد که چه کنیم؟ دیدی چه شد؟ گفتم ماتم نگیر تا به فکر چاره باشیم. ما باختهایم بد هم باختهایم ولی هنوز امیدی به قضات مدقق تجدیدنظر هست. موکلان باید دویست و هشتاد میلیون تومان برای هزینه کارشناسی پرداخت میکردند. با غرولند و به امیدی که ما وکلا دادیم، پرداختند و پرونده رفت به دادگاه تجدیدنظر. در لایحه دفاع به جان مایه بحث پرداختم و تمام سخن را در کمتر از یک صفحه خلاصه کردم.
دراز نویسی و تکرار سخن و مطایبه رأی و طعن به قاضی را روا نمیدانستم و نمیدانم و بدینسان لایحه موجز شد. وَ اِن یکاد خواندم و چهار قُل بر چهار طرف لایحه و دادخواست و لایحه را نشاندم بر فراز باد سیر دادرسی تا چه قضا شود و چه در قدر افتد.
پرونده رفت به شعبهای از تجدیدنظر که دادرسان اهل نظر بودند. ممارست با دعاوی تجاری آنان را از دانش و تجربه کافی برخوردار ساخته بود؛ رأی را نقض کردند که اولا: محکومیت مدیران به دلیل شخصیت مستقل شرکت مستند به قانون نیست و مدیران در این رابطه تکلیفی نداشتهاند و ثانیا: تا مجمع عمومی عادی سالیانه شرکت تشکیل نشود نمیتوان از شرکت سود طلب نمود. رأی همان شد که تذکرش بر قاضی دادگاه نخستین رفت ولی گوش شنوایی برای آن شنیدن پیدا نشده بود.
دوست همکار خوشحال آمد که ما بردیم، گفتم که همه باختیم؛ یکی بد، یکی بدتر. گفت چرا؟ پاسخ دادم که:"تعجب نکن! خواهان باخته که به آن چه میخواسته نرسیده است. خوانده باخته است که هزینه دادرسی گزافی در مرحله تجدیدنظر پرداخت کرده است. دادگستری باخته که رأیش بعد از دو سال و نیم بالا و پایین شدن بیاعتبار شده و همه چیز برگشته سر جای اول. وکلا هم باختهاند، گرچه اجرتی ستاندهاند؛ وکیل خواهان امیدها داده و حالا حرفی برای گفتن ندارد و ما هم با هزار اناانزلنا و تشویش و اضطراب دعوی رقیب را خنثی کردیم ولی مرحله نخست را به یاد آر که از موکل طعنها شنیدیم و بر روی نازک خود نیاوردیم.
این دعوی و نتیجه آن یک هشل هفت واقعی بود؛ بازی دو سر باخت؛ پلوی وارفته، شکم جر خورده... چه میتوان کرد تا دیگر به چنین مصائبی دچار نشویم؟خیلی کارها؛مجالش اینجا نیست.
#دکتر_علی_رادان #حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان @book_tips 🐞