خستگی ذهنی
این روزها احساس خستگی ذهنی بسیاری دارم. اما همین هم من را به فکر واداشته می دارد. مرزهای کار ذهنی کجاست؟ و کی و چقدر باید وقت را به بطالت گذراند؟ بطالت بدین معنا که ذهن نه چیزی را ببیند و نه چیزی را تحلیل و تجزیه کند. از کودکی عادت به کار ذهنی فراوان دادم طوری که
به یک وسواس بدل شده است. شب ها در نهایت خستگی باید کتابم را بخوانم و مطلبی هم بنویسم. حتی وقتی راه می روم باید همه چیز را نگاه کنم تا حرف جدیدی از دل آن بیرون بکشم. ولی احساس می کنم نبود خلا یا همان بطالت دارد به ذهن من آسیب می زند و من را دچار فرسودگی می کند. مانده ام چگونه از این وسواس خواندن و نوشتن بی امان رهایی یابم؟