🔹کنون شیونِ باربَد گوش دار سر ِ مهر ِ مهتر در آغوش دار
#باربَد پس از آگاهی از برکناری #خسرو پرویز و بر تخت نشستن #شیرویه، از #جهرم به # تیسفون، نزد خسرو می رود و پهلوانی بر او مویه می کند؛ به گونه ای که نگهبانان اشک می ریزند.
کجات آن بزرگی ّ و آن دستگاه! کجات آن همه فرّ و تخت و کلاه!...
کجات افسر و کاویانی درفش! کجات آن بر و تیغ های بنفش!...
ز هر چیز تنها چرا ماندی؟! ز دفتر چنین روز، کی خواندی؟!...
پسر خواستی تا بُوَد یار و پشت کنون از پسر بند ت آمد به مُشت!...
🔹همه بوم ِ ایران تو ویران شُمَر کُنام ِ پلنگان و شیران شُمَر...
شد این تُخمه ویران و ایران همان برآمد همه کامه ی بدگمان!...
🔹روان ِ تو را دادگر، یار باد! سر ِ بدسگالت ،نگوسار باد!
به یزدان و نام تو ای شهریار به نوروز و مهر و به خرم بهار،
که گر دست ِ من زین سپس نیز رود بساوَد، مبادا به من بر، درود!
#باربَد پس از مویه کردن بر #خسرو پرویز، چهار انگشت خود را می بُرَد و در مُشت خویش نگاه می دارد. هنگامی که به خانه می رود، سازهای موسیقی خویش را به آتش می کشد و همه را می سوزاند.
🔹🔹🔹 🔹استاد #خالقی_مطلق در کتاب ارزنده ی #یادداشت های_شاهنامه، جلد ١١، صفحه ی ٢٠٠ فرموده اند :
"... گویا ریخت اصلی نام او (باربد)، #پهلبد بوده... به گمان نگارنده... #پهلبد به معنی" استادِ پهلوی خوان (شعرهای غنایی پارتی، فهلویات) "است. خواست این نیست که او در زمان ساسانیان به زبان پارتی می خوانده؛ بلکه او دارنده ی یک عنوان کهن پارتی بود. #ثعالبی#خسروانیات را از باربد دانسته است که به گزارش او هنوز تا زمان او در بزم های شاهانه نواخته می شد. #نظامی در #خسرو و شیرین صد دستان به باربد نسبت داده است که از سی تای آنها نام می برد...فردوسی باربد را از مردم جهرم دانسته است... دربرخی منابع دیگر تازی، زادگاه او را #مَرو نوشته اند. به گزارش ثعالبی #سرگس به باربد زهر داد و او را کشت."
🔹استاد #منصور_رستگار_فسایی در مقاله ی #باربد در حماسه ی ملی ایرانی مطالب خواندنی و عالمانه ای درباره ی باربد و.....آورده اند و در پایان مقاله فرموده اند : " ...و ازین پس باز هم باربد به درون تاریکی فرو می رود؛ دیگر جز صدا از او باقی نمی ماند. نمی دانیم در کجا و چگونه زندگی کرد و چگونه درگذشت؛ اما می دانیم که صدای او به صدای ایران و سروده های وی به ستایش نامه های این سرزمین بدل گشت. 🔹وقتی ایران، ویران گردد و کنام پلنگان و شیران باشد و شکوه دیرینه ی آن بر باد رود، دیگر انگشتی در دست باربد نیست. دیگر سرودی بر لب وی نمی نشیند و طبیعی ست که سازش را بسوزاند و شاید خویشتن را، اما همه ی این ها را در صدای ماندگارش، در سرود همیشگی اش، برای همیشه روایت می کند، سرود مهر ایران را. "