♦️پس از آگاهی شاه از ستاره ی #شیرویه، #خسرو پرویز غمگین و پر اندیشه یک هفته به کسی بار (اجازه ی دیدار) نمی دهد و نه شکار و نه می گساری می کند. بزرگان نزد موبد می روند و دلیل آن را می پرسند و موبد نیز از شاه.
چنین داد پاسخ ورا شهریار که "من تنگدل گشتم از روزگار
♦️موبد به شاه می گوید که اگر گردان سپهر، چهره ی دیگری از خود نشان دهد، با تیمار و اندوه، بدی از آدمی باز نمی گردد. یزدان، بس است. پس از آن #خسرو به قیصر نامه ای می نویسد و او را از به دنیا آمدن #شیرویه آگاه می گرداند. نامه به قیصر روم می رسد و قیصر و رومیان یک هفته شادمانی و جشن برگزار می کنند و روز هشتم بسی هدیه ها برای دخترش #مریم _همسر خسرو پرویز _ همراه با مردی به نام # خانگی می فرستد. #خانگی به نزد شاه ایران می رود و می گوید که ما با هدیه ها و باژ روم آمده ایم و امید که پذیرا باشید. #خسرو به خُراد بُرزین می گوید که نامه ی #قیصر_روم را برای سپاهیان بخواند که سرتاسر سپاس و ستودن شاه ست. در پایانِ نامه قیصر چنین خواهشی از خسرو دارد :
که دارِ مسیحا به گنج ِ شماست چو بینید، دانید گفتارِ راست،
برآمد بر این سالیان دراز سزَد گر فرستد به ما شاه، باز،...
بر او سوگواران بمالند روی بر او بر فراوان بسوزند بوی،...
♦️پس از یک ماه، شاه نامه ی قیصر روم را پاسخ می دهد که گنج و هدیه ها را پذیرفتم.
چنان شاد بودم ز پیوند تو بدین پرهنر پاک فرزند تو
که مهتر نباشد به فرزند خویش به بوم و بر و پاک پیوندِ خویش...
تو تنها به جای پدر بودیَم همان از پدر بیشتر بودیَم...
به ما بر ز دین ِ کهن ننگ نیست به گیتی بِه از دین هوشنگ نیست...
هر آن دین که باشد به چوبی به پای بدان دین نباشد خرد، رهنمای...
چو پور ِ پدر رفت سوی پدر تو اندوه ِ این چوب ِ پوده مخور...
از ایران چو چوبی فرستم به روم بخندد به ما بَر همه مرز و بوم!
♦️و اگر چلیپا(صلیب) را برای شما بفرستم، موبد تصور خواهد کرد که تَرسا (مسیحی) شده ام و
همان دار ِ عیسی نیرزَد به رنج که شاهان نهادند آن را به گنج!
هر آرزوی دیگری داری، بگوی که انجام می دهم. من هراسانم که #شیروی بزرگ شود و به روم و ایران گزند رساند. دخترت #مریم بر دین عیسی است و سخنان مرا به گوش نمی سپارد. #خسرو پرویز این نامه را با هدیه های فراوان برای #قیصر روم می فرستد.
🔸🔸🔸
♦️استاد خالقی مطلق در کتاب ارزشمند یادداشت های شاهنامه، جلد ١١،صفحه ی ١٧۶ نوشته اند : "درباره ی موضوع باز پس خواستن صلیب از سوی قیصر و نپذیرفتن آن از سوی پرویز باید به دو نکته اشاره کرد. یکی شیوه ی جدل در گفته ی پرویز و خوارداشت صلیب که سختی بسیار زننده و زشت است... نکته ی دیگر این که در اصل جای این گزارش اصلا درین نامه نبوده، بلکه آن را از مکاتبه ی متاخرتری گرفته اند. چون نامه ی قیصر به پرویز پس از شنیدن مژده ی زادن شیرویه به گزارش شاهنامه در ششمین سال پادشاهی پرویز، یعنی در سال ۵٩۶رخ داده است. در حالی که گرفتن صلیب به گزارش #طبری در بیست و چهارمین سال پادشاهی پرویز در حمله ی سپاه ایران به #بیت_المقدس روی داده است... "