در محل کار زودتر از همه می آمد و دیرتر از همه میرفت.در هفته چند ساعت برای خود «کسر کار» میزد میگفت: در حین کار شاید یک لحظه ذهنم به سمت خانه، همسر و یا فرزندم رفته باشد.
حقوق آن زمان ما مبلغی حدود 2هزار و 600 تومان بود. این رقم مبلغ زیادی نبود؛ اما، قانع بودیم. در همایش کنار شهید مهدی باکری نشسته بودم و به صحبت سخنران گوش میدادیم. صندوقی را برای جمعآوری کمک به مردم آفریقا در بین جمعیت چرخاندند. آقا مهدی باکری دست در جیب بُرد و چیزی بیرون آورد و شروع به لوله و تا کردن آن کرد. چشم انداختم، دیدم یک هزارتومانی است. آن را لوله کرد و داخل صندوق انداخت. نصف حقوقش را به کشوری کمک کرد که ما حتی اسم آن را هم نشنیده بودیم. نیمی از حقوقی که حتماً به آن احتیاج داشت، هیچکس هم جز من این حرکت ایشان را ندید.
بوی گل سوسن و یاسمن آمد ... سالگرد بازگشت کسانی ست که نه #فیش های #نجومی داشتند و نه #حق_فراغت فرزندانشان را از کسی طلبکار بودند ؛ همان فرزندانی که در همین عصر و ایام به #سهمیه_داران معروفند فرزندانی از شهدا و آزادگان و جانبازان که سالیانی را بدون #پدر زیسته اند و اکنون زیر تیغ زبان #تجمل_گرایانِ #زیاده_خواهِ #سهم_خواهِ بی لیاقت، روزهای سختی را میگذرانند سالروز بازگشت کسانی که با هیچ دشمنی بگو بخند و #مصافحه نکردند ، بر همه مستضعفان و #ذخایرحقیقی نظام؛ "آزادگان عزیز" و مردمان انقلابیِ ایران مبارک باد