View in Telegram
پس از شلیک دیدم دختری روی زمین اُفتاد مرا بی آنکه بشناسد بغل کرد و هراسان بود وَ من بی آنکه نامَش را بدانم سنگرَش بودم همان یک دخترِ تنها برایم کُلِ ایران بود به روی شانه‌های ناشناسم اشک می‌بارید وَ من با بوی خونِ لای موهایش زبانم مُرد تمامِ حرفِمان آن اشک‌های بی نهایت بود که یک شلیکِ دیگر در شلوغی مُفتِمان را بُرد خیابان بوی خون می‌داد و او از زندگی می‌رفت نگاهَش بعدِ مرگش هم کماکان بی مهابا بود میانِ چهره های زیرِ پوشِش شکلِ هم بودیم که از هر چهره‌ای تنها دو چَشمِ خیس پیدا بود کنار هم، برای هم، شریکِ مرگِ هم بودیم... ولی بی ترس تا پایانِشان با خشم می‌جنگیم بهروز رضایی @Behrooz_rezaei
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily