غافلم از خودم، از او، از ما⠀
غافلم از کسی که میمیرد⠀
لال و کور و کرم که میخندم⠀
زندگی هی بهانه میگیرد⠀
⠀
کرمِ خاکی درونِ آب افتاد⠀
زندگی را نمیشود فهمید⠀
ادعای بشر مُزخرف بود⠀
خالقِ بیشرف چرا خندید؟⠀
⠀
از خودم، از شما و از آنها⠀
نا امیدم، چرا؟؟؟ نمیدانیم⠀
قاتلِ زندگی سرَش بالاست⠀
ما بگا رفتگانِ ایرانیم⠀
⠀
داغِمان بی تداوم و جَعلیست⠀
خاکِ هر کس که میرود هم سرد...⠀
واقعا بعد از این سکوتِ کثیف⠀
میشود ادعای بودن کرد؟⠀
⠀
میشود شاد و بیملاحظه بود؟⠀
میشود کَنده شد از این تأثیر؟⠀
میشود، ما همیشه این بودیم⠀
نازِ خارِ جنایت و تحقیر⠀
⠀
ما همیشه لب و دهان بودیم...
.
بهروز رضایی
@Behrooz_rezaei