طنز حافظ:
یکی از وجوه والای شخصیت و هنر حافظ طنز اوست. مقام طنز مقام شامخی است و هنرمندان رند و رندان هنرمند به آن دست مییابند و اشاراتشان تسلّیبخش و اندوهزدا میشود. طنز حافظ از کمرنگترین و ظریفترین نمونههای طنز در ادب فارسی است. در بسیاری موارد، در بادی نظر، طنزآمیز بودن مضمون و لحن ادای بسیاری از ابیات حافظ احساس نمیشود، فیالمثل وقتی که میگوید:
آن کو تو را به سنگدلی کرد رهنمون
ای کاشکی که پاش به سنگی برآمدی
چون به هنگام وفا هیچ ثباتیت نبود
میکنم شُکر که بر جور دوامی داری
زین سفر گر به سلامت به وطن باز رسم
نذر کردم که هم از راه به میخانه رَوم
تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوک
به درِ صومعه با بربط و پیمانه رَوم
خوش هواییاست فرحبخش خدایا بفرست
نازنینی که به رویش می گلگون نوشیم
گاه طنزهای حافظ قویتر و در عین حال انتقادآمیز هم هست.
نشان مرد خدا عاشقیاست با خود دار
که در مشایخ شهر این نشان نمیبینم
صوفی مجلس که دی جام و قدح میشکست
باز به یک جرعه مَی عاقل و فرزانه شد
گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ
یا رب این قلبشناسی ز که آموخته بود
در مجموع مناعت طبع و انضباط هنری حافظ به او اجازه نمیدهد که از وادی طنز به زمینۀ هزل و فکاهت و از آن منفیتر به ورطۀ هجو و بدزبانی کشیده شود. حافظ در جنب بیش از سیصد مورد طنز مفرّح و طبیعی، دو یا حداکثر سه مورد اشاره هجوآمیز دارد.
📖کتاب: چارده روایت؛ مقدمه
🖊نگارنده: بهاءالدین خرمشاهی
@bazjost_adabi