ترجمه کتبی سورة عبس
عَبَسَ وَتَوَلَّىٰ
روى ترش كرد و اعراض نمود!
أَن جَاءَهُ الْأَعْمَىٰ
به سبب آنكه بیامد پیش او نابینا {1}.
{1} - نابینائی از فقرای صحابه به مجلس آن حضرت درآمد و به سؤالهای مکرر تشویش داد و آن حضرت در آن حالت به دعوتِ اشراف عرب مشغول بودند، پس آن را مکروه داشتند و اعراض نمودند. خدای تعالی بر خُلق عظیم دلالت فرمود
وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّىٰ
و چه چیز خبردار كرد تو را، شاید وى پاك مى شد.
أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنفَعَهُ الذِّكْرَىٰ
یا پند مى شنید، پس نفع میدادش آن پند شنیدن.
أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَىٰ
اما كسی كه توانگر است.
فَأَنتَ لَهُ تَصَدَّىٰ
پس تو به سوى او اقبال میكنى.
وَمَا عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّىٰ
و زیان نیست بر تو در آنكه پاك نشود.
وَأَمَّا مَن جَاءَكَ يَسْعَىٰ
و اما كسی كه بیامد پیش تو شتابان.
وَهُوَ يَخْشَىٰ
از خداى خود ترسان.
فَأَنتَ عَنْهُ تَلَهَّىٰ
پس تو از وى غفلت میكنى.
كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ
نى! نى! هرآیینه این آیات قرآن پند است.
فَمَن شَاءَ ذَكَرَهُ
پس هر كه خواهد یاد كند قرآن را.
فِي صُحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ
هرآیینه قرآن ثبت است در نامههاى گرامى.
مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَةٍ
بلند قدر پاك كرده شده.
بِأَيْدِي سَفَرَةٍ
به دستهای نویسندگان.
كِرَامٍ بَرَرَةٍ
بزرک منش نیكوكردار {1}.
{1} - یعنی فرشتگان از لوح نقل میکنند
قُتِلَ الْإِنسَانُ مَا أَكْفَرَهُ
لعنت كرده شده آدمى را! چه ناسپاسدار است!
مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خَلَقَهُ
از چه چیز آفریدش.
مِن نُّطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ
از نطفة منى آفریدش، پس اندازه معین كردش.
ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ
باز راه برآمد، آسان نمودش.
ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ
باز بمیراندش، پس در گور كردش.
ثُمَّ إِذَا شَاءَ أَنشَرَهُ
باز وقتى كه خواست، زنده ساختش.
كَلَّا لَمَّا يَقْضِ مَا أَمَرَهُ
نى! نى! به عمل نیاورد آنچه فرمودش.
فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَىٰ طَعَامِهِ
پس باید كه در نگرد آدمى به سوى طعام خود.
أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبًّا
به سوى آنكه ما ریختیم آب را ریختنى.
ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا
باز شكافتیم زمین را شكافتنى.
فَأَنبَتْنَا فِيهَا حَبًّا
پس رویانیدیم در آن دانه را.
وَعِنَبًا وَقَضْبًا
و انگور و سبزیها را.
وَزَيْتُونًا وَنَخْلًا
و زیتون را و درخت خرما را.
وَحَدَائِقَ غُلْبًا
و باغها را كه درختان بسیار دارد.
وَفَاكِهَةً وَأَبًّا
و میوه را و علف دواب را.
مَّتَاعًا لَّكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ
براى منفعت شما و چهارپایان شما.
فَإِذَا جَاءَتِ الصَّاخَّةُ
پس وقتى كه بیاید آواز سخت.
يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ
روزى كه بگریزد مرد از برادر خود.
وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ
و از مادر خود و از پدر خود.
وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ
و از زن خود و از فرزندان خود.
لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ
هر مردى را از ایشان آن روز شغلی است كه كفایت میكندش.
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُّسْفِرَةٌ
یك پاره روها آن روز روشن باشند.
ضَاحِكَةٌ مُّسْتَبْشِرَةٌ
خندان و شادمان باشند.
وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْهَا غَبَرَةٌ
و یك پاره روها آن روز بر آن غبار باشد.
تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ
غالب آید بر وى تاریكى.
أُولَٰئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ
این جماعت، ایشانند كافرانِ بدكاران.