#به_استقبال_بهار#چارپاره گفتيم اگر
بهار برويد باز
گل در كوير خاطرمان رويد
تقويم را گرفته غبار غم
باران غبار كهنگياش شويد
گفتيم اگر شكوفه برآرد ياس
شببو كند
به غمزه فريبايي
ميگسترد لطافتِ چترش را
باران
به كوچههاي تماشايي
ديديم ظلمت است و پريشاني
اينجا چراغها همه خاموشند
شادي و عشق و خاطرهها يكسر
از يادمان چه زود فراموشند
ما داغِ بغضهاي فرو خورده
ما روح سرد فاصلهها بوديم
واماندهايم در شب يلدايي
آن شب كه تا سپيده نياسوديم
ما را سكوت سرد گلو گيري
از يادِ بادهاي بهاري برد
حتي نشان داغِ دل ما نيز
در داغزارِ دامنهها افسرد
يك تكمۀ بهاري و سبز اي واي
كو بشكفد
به پيرهن بستان؟
دردا دريغ از نفسي ساحر
حالي...دوباره قصۀ پاييزان
اسقند1393
#محمدجلیل_مظفری@barfitarinaghosh