کتاب یحیی سنوار سوال بزرگی را در ذهنم پدید آورد که انسان در وقت پریشانی و اسارت، چگونه میتواند از امید و بیداری بنویسد. اهداف، چه اندازه باید مهم و بزرگ انتخاب شوند که روح حماسی را حتی به دور از نور آزادی، در قفس نیز تازه نگه دارد.
یادم از خودم سالیان پیش آمد آنگاه که بر جانماز میپیچیدم و گمان نمیبردم گریههای بی امان از روی درد، ممکن است باطل کننده نماز باشد. آن وقتها تنها به گشایش و نجات یک نفره فکر میکردم. به برد حتمی از دشمن فرضی. بی آنکه بدانم رزمایش تکنفره، ابهت ندارد. و آرامش پیش از طوفان، برای حواسپرتی است.
پناه بر خدا از شبیخون پی در پی.
▫️▫️▫️▫️ تاریخ، در یک نقطه، خاطراتش را متوقف میکند و واقعهها اگر یاد نشوند، از تقویم جدا میافتند. کتاب بخوانیم.