کانون هیئات مذهبی نور"بخش بلده نور "

#سگ
Channel
Logo of the Telegram channel کانون هیئات مذهبی نور"بخش بلده نور "
@baladeh_e_noorPromote
218
subscribers
10.8K
photos
1.73K
videos
1.08K
links
ارتباط با مدیر👇 @hosseini_smbh ارتباط باادمینها👇 @ghasem_bashin @SMYH_AZARY @Mohamad_bahramian اینستاگرام👇 https://instagram.com/_u/baladeh_e_noor ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/157483014C899ce925be سروش👇 https://sapp.ir/baladeh_e_noor روبیکا👇
✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾
#حڪایت_پندآموز‼️

مواجه شدن #رهبر_انقلاب هنگام ڪوهنوردی با دختری ڪه سگی در آغوش داشت

🗓 ۵ بهمن ۱۳۹۷ 

«سید مظاهر حسینی»، مدیرڪل تشریفات دفتر مقام معظم می گوید:
در برنامه ڪوهنوردی، ایشان به #دختری برخورد ڪه #سگی در بغل داشت. شاید اگر هرکدام از ما بودیم به او تذڪر می‌دادیم ڪه این سگ نجس است؛ یا ممڪن است باعث بیماری شود.

#اما ایشان رو ڪرد و از آن دختر خانم پرسید:
اسم سگت چیست؟ چقدر دوستش داری؟ سپس گفتند: خب احڪام نگهداری از سگ را هم می‌دانی؟ چند نمونه را برایش گفتند و سپس #منبعی را معرفی ڪردند تا به آن رجوع کند و بخواند. #دختر_جوان ڪه از این نحوه برخورد اشک بر دیدگانش جاری شده بود، گفت: من چطور بگویم شما را دیده‌ام. رهبری #چفیه خود را به او هدیه دادند.
این دختر ۲ روز بعد با دفتر تماس گرفت و گفت: به آقا بگویید بنده ارادتمندشان هستم.
آن منبعی راڪه معرفی ڪردند را خواندم واحڪام نگهداری سگ را یادگرفتم وفهمیدم ڪه #سگ طبق حڪم خدا #نجس است ڪه نباید آنرا داخل خانه یا اتوموبیلم بیاورم واگر بدنش خیس باشد دراثرتماس ایجادنجاست میڪند ڪه نباید آنرا لمس ڪنم واگر ظرفی را با زبان لیس بزند فقط با آب ڪشیدن پاک نمیشود ٬ باید برای طهارت آن وبرای از بین بردن میڪربهای بزاق دهانش ٬ قبل از آب ڪشیدن هفت بار با خاک ضدعفونی ڪنم…

#این_است_برخورد_بامنڪرڪه_بازگو_ڪننده_معروف_باشد.

#میر_حجتی

#ڪانون‌هیئات‌مذهبی‌نور‌بخش‌بلده
👇👇👇
🆔@baladeh_e_noor
✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾
💕
🌷🌷
🌷🌷
🌷
🌷
#دلنوشته_ای_زیبا

#کوهستان آرام بود باد زمستانی میوزید
رمه در دامن #کوهستان در حرکت بود
پیر مرد چوب دستی اش را به زمین میزد و از دامن کوه رمه را بسوی خوابگاه خود به ِلار می برد لب چشمه ابی رسید نشست دستو صورتی به آب زد وظرف وکِتری را پر آب کرد از بالای گردنه روستا پیدا بود
دود اجاقها حکایت از آن داشت که دخترکهای روستا مشغول درست کردن شام شب هستند
پیر مرد در دلش میگفت کاشکی منهم امشب در خانه بودم
چوب دستم را کنار در میگذاشتم وکلاهم را روی طاق چرم وجوراب پشمی را در میاوردم وزیر #کرسی حسابی
پاهایم را دراز میکردم وگرم میشدم
نفس عمیقی کشید ودوباره حرکت کرد
رمه کم کم به تلار رسیدند و وارد تلار شدند
پیر مرد گَوَن بزرگ درِجونکا را برداشت و وارد جونکا شد
کوله بارش را زمین گذاشت
اجاقش را آتش کرد تا چایی درست کند برنجی در دیک کوچک ریخت وکمی گوشت قرمه با تکه ای قراقروت درقابلامه روی اجاق گذاشت غذای مختصری درست کرد مشغول شام خوردن واستراحت شد
صدای نفسِ گوسفندان در تلار می پیچید پیرمرد پاهایش را دراز کرد ولی درد پا ارامش نمی گذاشت نجوایی با پا هایش میکرد که ای پاهای من شما کوهستانها را از #لمن تا لمسوکلا از دریوک وزنگ زنگ
تا لیور ونیلمون ونازر در نوردیدید ومرا یاری کردید کمی ارام بگیرید
تا دوباره فردابه چرا گاه بروم
صدای سوز سرما از بیرون میامد پیر مرد در شولا نمد خود دراز کشید صدای زوزه شغالها و گرگها از بیرون می امد و #سگ پارس میکرد کمی ارام گرفت ودر خواب وبیداری
در دلش نجوا میکرد

غم دوران چه خوری شاهی
میرود و شاهی میاید
تو غصه چی می خوری که
اسمان سقفت واین خاک فرشت
اگرم کال چرمت پاره شده پینه میزنی
سیاهی شب همه جارا فراگرفت چشمان
پیر مرد بخواب رفت وصدای تپشِ قلبش میامد
گرگها وشغالان همچنان زوزه میکشیدند وسگ پارس میکرد پیرمرد در خواب میدید
که به روستا رفت ودرایوان نشسته ومناظر روستا را تماشا میکند
۹۶
#ق_علی_صالحی
@baladeh_e_noor