View in Telegram
. بهش گفتم: «تا حالا توی پاییز، زیر بارون عاشق شدی؟» لبخند تلخی زد و گفت: «نه! اما کسی که خیلی دوست داشتم رو توی پاییز از دست دادم.» سرم رو یه حالت تاسف تکون دادم و گفتم: «متاسفم، نمی‌خواستم ناراحتت کنم» خنديد و گفت: «تا ياد دارم برام تصميم گرفتن، من هیچ‌وقت تصمیم‌گیرنده‌ی زندگیم نبودم. دیگه با این شرایط کنار اومدم، نه از چیزی خوش‌حال می‌شم، نه دیگه هیج اتفاقی می‌تونه ناراحتم کنه.» نگاهش رو دنبال کردم و گفتم: «هیچ‌وقت دلت براش تنگ شده؟» سرش رو انداخت پایین و گفت: «زیاد، دقیقا از همون لحظه‌ای که بی‌خداحافظی رفت.» گفتم: «پس حتما خیلی دلت می‌خواد دوباره ببینیش؟» رووش رو برگردوند و گفت: «نه! هیچوقت آرزو نکردم دوباره ببینمش.» متعجبانه گفتم: «باور نمی‌کنم! امکان نداره دلت واسه کسی تنگ بشه و نخوای ببینیش. تو رو خاطرات اون آدم سرپا نگه داشته، چطور ممکنه با خاطراتش زندگی کنی، اما نخوای خودش رو ببینی؟» پشت به من ایستاد، پک عمیقی به سیگارش زد و گفت: «مطمئنم اگه باز ببینمش، دیگه مثل قبل دوستش ندارم. بعضیا با رفتنشون، یه حفره‌ای توی قلب‌ت باز می‌کنن، که حتی اگه خودشون برگردن هم، جای خالی‌شون پر نمی‌شه» #پویا_جمشیدی J͟o͟i͟n͟:👉@bahareafarinesh .
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily