"نرگس و گل [سرخ]" (در بیتی از حافظ)
شوخیِ نرگس نگر که پیشِ تو بشکفت
چشمدریده ادب نگاهندارد!
بیت نکات و اشاراتِ فراوانی دارد و شارحان کمتر به دقائقِ آن پرداختهاند. ازجمله باید بدانیم مراد از مطلقِ گل در ادبِ کهن، اغلب گل سرخ است. حافظ اینجا بیآنکه تصریحیکند محبوبش را به گلِ سرخ تشبیهکرده. ضمناً درست است که "پیش" اینجا یعنی درمقابل یا برابرِ تو، اما در نگاهی ایهامی میتواند قیدِ زمان نیز باشد: گستاخیِ گلِ نرگس را نگاهکن که ماهها پیشاز شکفتنِ گلِ سرخ [روی تو]، گلداده. و میدانیم که نرگس در دلِ زمستان میشکفد. در این شعرِ مشهورِ شهید بلخی، به همین تقابل و تفاوتِ زمانِ گلدادنِ نرگس و گل سرخ تصریحشده:
دانش و خواسته است نرگس و گل
که به یک جای نشکفند به هم
هرکه را دانش است خواسته نیست
وآن که را خواسته است دانش کم!
نکتهی دیگر آنکه حافظ هم "نگر، و هم "نگاهندارد" را حسابشده بهکاربرده. نرگس در ادبِ کهن مشبهبه یا نمادِ چشمِ خوشِ محبوب است. ازهمینرو بیت در تشبیهی مضمَر و تفضیلی میخواهد چشمِ محبوب را با زیباییِ نرگس بسنجد و بر آن برتریدهد. ضمناً در علمالجمال یا زیباییشناسیِ سنتی، چشمِ محبوبِ آرمانی، ازجمله خمار و مست و نیمهباز است؛ حالآنکه نرگس وقیح و چشمدریده است. اینجا هم همان تشبیهِ مضمر و تفصیلی بر بیت حاکم است. نکتهی آخر آنکه "شوخ" نیز با "چشم" و دیگر واژههای پیشگفته تناسبدارد؛ چراکه شوخی و بیحیایی از ویژگیهای چشم هست. ترکیبهایی همچون"شوخدیده" و نیز "چشمِ شوخ"، "مژهی شوخ" و "غمزهی شوخ" در شعرِ فارسی و دیوانِ حافظ پربسامد است.
بهنظرمیرسد حافظ در بیتی دیگر نیز به نکاتی مشابه با آنچه آمد، نظرداشته. به این بیت بنگرید:
کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود
بنفشه در قدمِ او نهاد سر به سجود
وقتی گل سرخ پا به عرصهی وجود نهاد، گل بنفشه که پیشتر شکفتهبود، به نشانهی احترام و ادب، سر بر قدماش نهاد. بااین توضیح که بنفشه نیز در زمستان میشکفد. ضمناً بیت به این نکته نیز نظردارد که گل بنفشهی ایرانی بسیار ظریف و لطیف است و سری خم به جانبِ خود دارد.
نکتهی دیگر آنکه شاعر اینجا اشارهای دور به داستان خلقت نیز دارد. گل [سرخ] اشارهای است به آدمِ ابوالبشر. مراد از بنفشه نیز فرشتگانی هستند که به آدم سجدهکردند. و حافظ بارها در شعرش به داستان خلقتِ آدم و نیز به ماجرای فرشتگان و ابلیس (که تفاسیر بهویژه مرصادالعباد و کشفالاسرار به آن پرداختهاند) پرداخته. استاد هاشم جاوید در بخشی خواندنی از کتابِ "حافظِ جاوید" (با عنوانِ "داستانِ پیامبران") به اشاراتِ گوناگون به ماجرای پیامبران، در این غزل پرداختند.
حتی شاید بتوانگفت واجهای "عدم" در بیت، تاحدی نامِ "آدم" را تداعیمیکند.
@azgozashtevaaknoon