"ترکیبهای نادر در شعر حافظ"
بخشی از مشکلاتِ فهمِ معنای شعر بهسببِ ترکیبهای نادر است. در شعرِ فارسی ترکیبسازی بهویژه از شعرِ خاقانی و نظامی است که پررنگتر میشود. این مولفه بعدها نیز تداوم مییابد و در شعرِ سبکِ هندی به اوج میرسد. گاه گرهِ ترکیبهای پیچدرپیچِ شاعرانِ سدههای ۱۱ و ۱۲ را بهسختی میتوانگشود. بمانَد که گاه متشاعرانی نیز بودند و به "تزریق"سرایی یا ابیاتِ بیمعنای خود، مباهاتمیکردند.
حافظ نیز که میدانیم از خاقانی و بهویژه نظامی نکتهها برگرفته، درقیاسبا سعدی، شاعرِ ترکیبگرایی است:
در زوایای طربخانهی جمشیدِ فلک
ارغنون سازکند زهره به آهنگ سماع
بیتوجهی به جنس و نوعِ چنین ترکیبهایی گاه ممکن است دریافتِ شعرِ خواجه را سخت و بغرنج گردانَد. مثلاً شاید برخی از خوانندگان "عزیزوجود" را در این بیت "عزیزِ وجود" بخوانند؛ ازقضا وزنِ شعر نیز این وجهِ خوانش را ممکنمیسازد. حالآنکه سخن از کمیابیِ زر و مآلاً شعرِ خوب و حافظانه است. بنابراین "عزیزوجود" یعنی کمیاب. تعابیری ازاینقبیل که "نان عزیز گشت" یعنی "قحطی شد و نان نایاب شد"، در متونِ کهن پیشینه دارد:
چو زر عزیزوجود است نظمِ من آری
قبولِ دولتیان، کیمیای این مس شد
یا این بیت که ترکیبِ "اسلامپناه" در آن آمده و برخی آن را بهنادرست "...اسلام، پناهِ تو ..." میخوانند. و اینجا هم البته وزن اجازهایمیدهد که شعر را چنین بخوانیم. حالآنکه ترکیبِ "درگهِ اسلامپناه" یعنی درگاهی که اسلام به آن پناه آورده:
اگر تو نبودی اسلام [مسلمانان] پناهگاهی نداشت:
ای درگهِ اسلامپناهِ تو گشاده
بر روی زمین روزنهی جان و درِ دل
و ازهمهی موارد شاید بغرنجتر این بیتِ حافظ است:
برهانِ مُلک و دین که ز دستِ وزارتش*
ایّام کانیمین شد و دریایسار هم
[...] ایام کانیمین شد، یعنی دستِ [راست] روزگار مانند معدنِ پرازگوهر، بخشنده شد. و ایام دریایسار شد نیز یعنی: دستِ [چپِ] روزگار مانند دریا (که پر از درّ و مروارید است) بخشنده شد. بهنظرمیرسد اینگونه ترکیبها بیشتر از وجهِ قصیدهسراییِ خواجه یا تاثیرپذیریاش از قالبِ قصیده، خبرمیدهد.
گاه شنیدهام که این دو ترکیب را نادرست میخوانند؛ یعنی میانِ کان و یمین و نیز دریا و یسار، مکثمیکنند. شاید برخی حتی "کان" را اینجا مخفّفِ "که آن" تصورکنند.
* برهان ملک و دین، شکلی از لقبِ وزیرِ امیرمبارزالدین، "برهانالدین" است.
@azgozashtevaaknoon