«نکتهای دربارهٔ «مرغِ آمینِ» نیما» (نقدی بر نظر دکتر رضا براهنی)
نیما از همان سالهای آغازِ شاعریاش به سرودنِ شعرهای بلند و منظومهوار گرایشداشت؛ از این زمره اند شعرهای «قصهٔ رنگِ پریده»، «افسانه»، «خانوادهٔ سرباز»، «مانلی» و «پادشاهِ فتح». اما اوجِ شعرهای بلندِ نیما را که اندیشههای اجتماعی و شگردهای بیانی و طرزِ کارِ او در آنها بازتابیافته، در «خانهٔ سریویلی» و «پادشاهِ فتح» و «مرغِ آمین» بایدجُست.
تقریباً تمامِ کسانی که به شعرِ نیما پرداختهاند (براهنی، کسرایی، پورنامداریان، حمیدیان و ...) به تحلیل و تفسیرِ «مرغِ آمین» نیز پرداختهاند. تأثیرگذارترین مطالب را دربارهٔ شکل و ساختارِ این منظومه بهگمانم دکتر براهنی در «طلا در مس» و دکتر سعیدِ حمیدیان در «داستانِ دگردیسی» یادآورشدند.
براهنی در «طلا در مس» این منظومه را «سمفونیِ سمبولیک» خوانده و آن را اوجِ شعرِ نیما دانسته. او جاهای دیگر نیز بارها به این شعرِ نیما ارجاعمیدهد و مثلا اخوان را ناتوان از خلقِ قطعهای در حدواندازهی این منظومه میداند. براهنی آخرینبار گویا در گفتگویی بهمناسبتِ زادروزِ نیما، پساز اشاره به ساختارِ دراماتیک و سمفونیوارِ مرغِ آمین، اشارهمیکند:
«مرغِ آمین را نیما خودش درستکرده، درواقع اگر آمین را معکوس بخوانیم، میشود «نیما». مرغِ آمین، مرغِ نیما است. درعینحال نیما از کلمهای کاملاً مذهبی استفاده کرده ...» («نفسِ مبارکِ نیما»: گفتوگو با رضا براهنی دربارهٔ نیما و تأثیرش بر شعرِ فارسی، «تجربه» (ماهنامهٔ هنر و ادبیات)، سالِ سوم، آبانِ ۱۳۸۲، ش ۲۵، ص ۲۹).
براهنی سالِ بعد در پاسخ به این پرسش که «شما مهمترین شعرِ مدرنِ فارسی را کدام شعر میدانید؟»، چنین پاسخمیدهد: «مرغِ آمین [...] که شاهکار است از نظرِ بیان. مثلِ یک سمفونی است. [...] شاملو یکچنین شعری ندارد» («دوستدارم به ایران بازگردم» (گفتگو با رضا براهنی)، «مهرنامه»، سالِ پنجم، مهرٍ ۱۳۹۳، ش ۳۸، ص ۳۲).
سخن بر سرِ این اشارهٔ براهنی است: «مرغِ آمین» را نیما براساسِ درهمریختنِ نامِ خود (نیما) ساخته.
البته گاه شاعرانِ باریکبین به چنین ظرائفی نظردارند و حتی مردم نیز گاه دراینباره داستانهایی میپردازند؛ مثلاً میگویند نامِ حقیقیِ نیما «امین» بوده و او با درهمریختنِ حروفِ امین، نیما را ساخته! یا بهگمانِ من، هیچ بعید نیست نیما نامِ «مانلی» را هم بهدقت و از سرِ حکمتی انتخاب کردهباشد؛ چرا که «مانلی» هم تمامیِ حروفِ «نیما» را در خود دارد و هم با نامِ نیما (علی) قرابتِ واجی و پیوند معنایی دارد. مانلی (بمانعی/ ماندلی/ مَندلی) شبیه «ماندگار»، نامی بوده که خانوادهها (بهویژه گاه پساز درگذشتِ پیاپیِ فرزندان و نوزادگان) ازروی تفأّل بر کودکانِ خویش مینهادند تا بهحقّ نامِ علی عزیزانشان از انواعِ بلیّات جانبهدربرند.
اما چرا میگوییم نیما تعبیر یا ترکیبِ «مرغِ آمین» را خود نیافریده؟ به دو دلیل:
۱_ نخست اینکه این تعبیر با همان باورِ مذهبی که با خود دارد، دستکم در آثار چند سدهٔ پیش نمونهدارد. در مصطلحاتالشعراء سیالکوتی ذیلِ «مرغِ آمین» آمده: «فرشتهای است که در هوا پروازمیکند و همیشه «آمین!» میگوید؛ هر دعایی که به آمینش برسد، مستجاب شود.
حسنِ رفیع گوید:
گلشنِ عاشقِ دعاگو را
بلبلی به ز مرغِ آمین نیست (بهتصحیحِ استاد سیروسِ شمیسا، فردوس، ۱۳۸۰، ص ۷۱۰).
نیز در بهارِ عجم لالهتیکِچند بهار، توضیحی مشابه آمده و به بیتِ رفیع این بیت از مولانا بهشتی را نیز افزوده:
دعای ما به اجابت نمیشود نزدیک
کشیده زلفِ تو در دام مرغِ آمین را
(بهتصحیحِ دکتر کاظمِ دزفولیان، طلایه، ۱۳۸۹، ج ۳، ص ۱۹۰۳). در غیاثالغاتِ محمد پادشاه (شاد) نیز اطلاعاتی مشابه آمده و نویسنده مرغِ آمین را با ستارهٔ «کفّالخضیب» تطبیقداده که به باورِ منجمین هنگامِ طلوعش دعاها مستجاب میشود (بهکوششِ دکتر منصورِ ثروت، امیرکبیر، ص ۸۰۷).
۲_ جدا از این منابع که دستکم نشانمیدهد دو سده پیشاز نیما باور به مرغِ آمین نزدِ تودهی مردم پیشینهداشته، در متونِ معاصر نیز باورِ به «مرغِ آمین در راه است» رایجبودهاست. این تعبیر، ازجمله در امثال و حکمِ دهخدا (امیرکبیر، ج ۳، ص ۱۵۲۵) آمده و در جزیرهٔ سرگردانی سیمینِ دانشور نیز میخوانیم: «میترسید نفرینهایش [...] عروسِ سابقش را به این روز انداختهباشد؛ کسی چه میداند؟! شاید وقتی که او نفرینمیکرده، مرغِ آمین درراهبوده و آمین گفته» (انتشاراتِ خوارزمی، ص ۱_۲۶۰).
@azgozashtevaaknoon