کلاغها غارغار میکنند
و شتابان به سوی شهر پر میکشند:
بهزودی برف خواهد بارید
خوشا به حال کسی که هنوز وطنی دارد!
اکنون عبوسانه میایستی،
به پشت سر مینگری! وای چه راه درازی!
چه هستی تو، ابله!
که پیش از زمستان به جهان گریختی؟
چهان—دروازهای
به هزار سرزمین بیحاصل، خاموش و سرد!
آنچه تو از دست دادهای
هر که از دست داده باشد در هیچجایی آرام و قرار نمییابد.
اکنون آنجا ایستادهای، رنگپریده
محکوم به سرگردانی در زمستان
که مثل دود،
همواره آسمانهای سردتر را میجوید.
پرواز کن پرنده، آواز خود را به آهنگ سرزمین بیحاصل سر ده پرنده!
پنهان کن، ای ابله،
دل خونچکان خود را در یخ و حقارت.
کلاغها جیغ میزنند
و شتابان به سوی شهر پر میکشند:
بهزودی برف خواهد بارید
وای بر آن که هیچ وطنی ندارد!
– فریدریش نیچه
💠 اَزدانامه | محمدمهدی حاتمی
@azdanameh