📌 با ما مناظره کنید تا شما را بکشیم:
در بابِ آزاداندیشی مأمون عباسی خلیفهی مسلمانان!
”این حکایت بهروزگار مأمون چنان بود که او دستوری داده بود که در پیش او همهٔ مذهبها مناظره کردندی، تا مردی بیامد متکلّم که مذهب ثنوی داشت، بر این مذهب مناظره همیکرد. مأمون بفرمود تا متکلمان اسلام و فقها را جمع کردند از بهر مناظره و آن مرد چون در سخن آمد گفت: عالمی میبینم بر خیر و شر و نور و ظلمت و نیک و بد، به هر حال هر یکی از این اضداد را صانعی دیگر باید، بنابر آنکه از خرد واجب نکند که یکی صانع نیکی کند و هم بدی، مانند این حجّتها گفتن گرفت.
اهل مجلس گفتند با او بهشمشیر باید مناظره کردن و هیچکس از آن متکلمان با او مناظره نکردند. پس مأمون یک ساعت خاموش شد و از او بپرسید که مذهب تو چگونه است؟ جواب داد: مذهب من این است که صانع دو است یکی صانع خیر و یکی صانع شر، و هر یکی را فعل و صنع او پیداست، آنکه خیر کند شر نکند، و آنکه شر کند خیر نکند.
مأمون گفت: این هر دو قادرند یا عاجز؟ جواب داد که: هر دو بر افعال خویش قادرند، و صانع هرگز عاجز نبود. مأمون گفت: هیچ عجز بدیشان راه یابد؟ گفت: نه و چگونه بود معبود عاجز؟ آنگاه مأمون گفت: الله اکبر! اگر صانعِ شر خواهد که فعلِ صانع خیر کند و صانعِ خیر خواهد که صانعِ شر نباشد، این کار بخواست ایشان باشد یا نه؟ گفت: نباشد و هر یک را بر دیگری دست نیست.
مأمون گفت: پس عجز هر یک از دو تن ظاهر گشت، و عجز مر خدای را نشاید آن ثنوی متحیّر فروماند،
آنگاه بفرمود تا او را بکشند.“
📕 بیان الادیان، (۱۳۷۶)، ابوالمعالی محمد بن نعمت علوی، مصحح: منوچهر دانشپژوهش و قدرت الله پیشنماززاده، چاپ اول، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، ص: ۴۲ و ۴۳.
💠 اَزدانامه | محمدمهدی حاتمی
@azdanameh