آوازهای بند

#امیر_پرویز_پویان
Канал
Музыка
Искусство и дизайн
Политика
Образование
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала آوازهای بند
@avazhaye_bandПродвигать
364
подписчика
580
фото
824
видео
561
ссылка
‎«آوازهای بند » ‎کانالی بیاد و خاطره ی شاعر انقلابی سعید سلطانپور ، در راستای ترویج و اشاعه هنر و ادبیات انقلابی . https://t.me/joinchat/AAAAAEiYUCsajGufwHvIZA
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
((من این گُل را می شناسم
رها كنيد مرا، رها كنيد شانه و بازويم را
رها كنيد مرا تا ببينم.
من این گل را مى شناسم.
من با اين گل سرخ در قهوه خانه ها نشسته ام
من با اين گل سرخ در ميدان راه آهن سلام داده ام
آ…ی
من این گل را مى شناسم...)
#سعید_سلطانپور
ٓوازهای_بند "اگر برايم با دقّت بگويى چه نمى شود كرد، به تو خواهم گفت چه مى شود كرد".
#امیر_پرویز_پویان
#ضرورت_مبارزه_مسلحانه_و_رد_تئوری_بقاء
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«هیچ چیز برای دشمن خوشحال کننده تر از این نیست که ما قربانی بی آزاری باشیم . به هر کسی که در سنگر مانده است شلیک میکند، یا باید به هر ضربه با ضربه ای پاسخ داد یا از سنگر بیرون آمد و پرچم برافراشت . هیچ مرگی بیش از در سنگر ماندن و شلیک نکردن زودرس نیست »...
«ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا »
#امیر_پرویز_پویان
#آوازهای_بند
Forwarded from Fedayi.org
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر رفیق غفور حسن پور هنگامی که خبر تیرباران فرزندش را به او رساندند چنین گفت: "انقلاب ایران همچون درخت تناوری است که ریشه های قطورش در دل خاک وطن جای دارد. پسر من و نظایر پسر من تنها شاخه های این درخت هستند و دشمن تنها میتواند شاخه های این درخت را بزند ولی ریشه همچنان پابرجاست و با زدن هر شاخه، شاخه های بسیار خواهند روئید. پس من از مرگ فرزندم دلگیر نیستم، امید من به شاخه های جدید است."
#سیاهکل #بهمن۴۹ #چریک_فدایی_خلق
#غفور_حسن_پور #بیژن_جزنی
#امیر_پرویز_پویان
#زنده_باد_سوسیالیسم
#ضرورت_جبهه_انقلابی
شعری از سعید یوسف به مناسبت پنجاه سالگی مقاله امیر پرویز پویان: مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا

امیر پرویز پویان
ـ (پویان در بهار ۴۹ مقاله ی رد تئوری بقا را نوشت، و داریم به ۵۰ سالگی اش نزدیک می شویم)

کدام گونه ز بسیار گونه های چپ ام؟
کجای این چپِ صد پاره ام؟ کجای چپ ام؟

کجاست آن چپِ پوینده ای که پویان اش
بنا نهاد؟ که من خشتِ آن بنای چپ ام

کنون ز «ردّ بقا» نیم قرن می گذرد
و نامِ پویان گوید که: من بقای چپ ام!ـ

ندیدم ات ولی انگار دیدم ات همه عمر
نبودی و شدی امّا تو رهنمای چپ ام

زدم به چهره کفی آب از آن صفا که تو راست
و از خلوصِ تو صافی شدم، صفای چپ ام

من از تو یاد گرفتم درست دیدن را؛
شنیده ام ز تو حرفی، اگر صدای چپ ام

اگر نه از تو به جانم فتاده این اخگر،ـ
چگونه اختری امروزه در فضای چپ ام؟

من، آن جوانِ هوادارِ آرمانی چپ،ـ
به پیری ام نه عجب گر که در هوای چپ ام

ولی کدام چپ؟ آن کاو روان و پوینده ست
نه هر که گفت به دعوی که پیشوای چپ ام!ـ

ـ «نه هر که طرفِ کله کج نهاد و» گفت چپ است
فریب داد تواند به مدّعای چپ ام

به جِدّ چو در پیِ آزادی و برابری ام
رهی گشوده ز ظلمت به روشنای چپ ام

نه در میانه ی میدان، نه در حواشیِ دور،ـ
نه پیش تر دَوَم از چپ، نه در قفای چپ ام

درودِ من به جوانانِ میهن ام، کآرند
برون ز حالِ غریبیّ و انزوای چپ ام

نگاه شان به جهان است و خلق های جهان
درود بر رفقای خردستای چپ ام!ـ

#سعید_یوسف
#امیر_پرویز_پویان
#سعید_سلطانپور
#آوازهای_بند
https://t.center/avazhaye_band