مثل ابری مانده در پاییز سرد
چشم من در التهاب بارش است
دل درون سینه بی صبر و قرار
مثل سیرو سرکه کارش جوشش است
عشق چون یک اسب وحشی دائمن
میبرد ما را به هرسو, سرکش است
درتمنای وصالت عمرما
روز و شب در راستای کاهش است
چشمهای مهربانت خوب من
انتهای خوبی و آرامش است
تا تو می آیی نمی دانم چرا
دل درون سینه کارش ریزش است
تا نگاهت را تماشا میکنم
چشمهایت مامن آسایش است
چشم و ابروی تو خود گویاست که
سادگی زیباترین آرایش است
دیگر از خاصیتش با من نگو
گوییا در جان عاشق ؛ آتش است
#بانوشیدا_التیام
✍
#مجتبی_محب_نیا
🎤
https://t.center/avayeasill