View in Telegram
«مثانه جوجه‌تیغیِ بدن است.» «عاطی می‌گه دستشویی بالاست می‌ری؟» ریتم پای راست را تندتر می‌کنم: «نه نمی‌خواد کارتو زود تموم کن بریم.» می‌رود و می‌آید و در مغازه‌ی بعدی فرو می‌رود. زانو به‌هم می‌کشم. لعنت به روزی دولیتر آب که هیچی از ما برای ما نذاشته. دست تکان می‌دهد بیا. بابا می‌گوید: «برو دستشویی داره.» ادای گریه درمی‌آورم: «نمی‌خواد بابا بگو بیاد بریـــم.» مردی قدبلند و پیر با کتی خاکی بیرون می‌آید: «آقا به بچه‌ات بگو بیاد.» مرا از شیشه می‌بیند که بچه نیستم: «بیا دخترم بیا.» با رودربایستی پیاده می‌شوم. «عذرخواهی می‌کنم آقا. ما از بیرون اومدیم....» توجیه‌های مزخرف که نکند فکر کنی چون دستشویی لازمیم احمقیم؟ اصلن هم دستشویی داشتن امری طبیعی نیست. من کودکی پنج ساله‌ام که هنوز زمان‌بندی لازم را ندارد تا مدام نگوید: «جیش دارم.» «این چه حرفیه دخترم؟ اینجا انباره.» خم می‌شود روی دری کوتاه متعلق به خانه‌ای قدیمی. چشم درشت می‌کنم و گزه‌ها محو می‌شوند. سر خم می‌کنم و بالا را نگاه می‌کنم. کاشی‌ای با نام پنج‌تن بالای در و پنجره‌ای قدیمی با شیشه‌های شکسته. جیشی مغلوب هیجان. نویسنده‌ای شاشو در خانه‌ای کهنه که تقریبن تابه‌حال ندیده. یا هر چقدر دیده انگار ندیده. لامپ روشن می‌کند و وارد می‌شود و من به پله‌ها نگاه می‌کنم و به بالا و به انبار و به کاشی. لب‌وچانه منقبض می‌کنم به هیجانی کودکانه. چه جوجه تیغیِ عزیزی. کار را به کجا کشاندی عزیزم. با تیغ‌وگزه شدیم کودکی که به عذرخواهی‌ای بزرگانه رساند نویسنده‌ای چشم‌گنده را به خانه‌ای قدیمی. عضلات قلبم روی هم لیز می‌خورند. به‌به. چه در و خانه و توالتی. ۱۱ ۱۰ ۰۳ @atefehataeiii
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily