سوگواری بهارگلبرای رستم
بهارگل نزدیک دوسال است شاگرد کلاس شاهنامهٔ من است. از آغاز کتاب شروع کردیم. با جهانپهلوان سام، با گودرز بزرگ، با سیندخت دانا، با کیکاوس بیخرد، با طوس مغرور، با پیران محترم و با گشتاسپ دیوانه آشنا شدیم و پیش رفتیم. رستم قهرمان ما بود، غیبتش شکست ایران بود و حضورش سرافرازی و پیروزی ایران. حتی در رویارویی با شاهزادهای چون اسفندیار باز هم دل ما با رستم بود.
دیشب پایان شکوهمند و اندوهناک قهرمان را برای بچهها تعریف کردم. قهرمانی که خود انتقام خود را از کشندهاش گرفت و رفت که بدهکار هیچکس نماند!
رستم در نظر بهارگل و دوستانش نگهبان ایران بود. شجاع بود. عزیز و قوی بود. هرگاه کار ایران سخت میشد یکی از بچهها میپرسید پس رستم کجاست؟! رستم نمیآید؟!
از لحظهای که مادر بهارگل این فیلم کوتاه را برایم فرستاد تا اکنون بارها و بارها تماشایش کردهام.
خدای ایران را سپاس میگویم که بچههایم به ایران و شاهنامه و قهرمانانش عشق میورزند.
@atefeh_tayyeh