View in Telegram
اندرز زنان شهر هَروم به اسکندر پس از فتح سرزمین بزرگ و باشکوه دارا، سودای کشورگشایی به سر اسکندر می‌افتد. پادشاه قدرقدرت در بسیط زمین، به شرق و غرب می‌تازد و از هر رزمی پیروز و سربلند بیرون می‌آید. حاکمان شهرهای مغلوب یا زار کشته می‌شوند یا می‌پذیرند که مطیع و منقاد و خراج‌گزار اسکندر باشند. همه و همه جز زنان سرزمین هَروم! هروم سرزمین زنان است. حاکم و رزمنده و باشنده‌اش زنانند و مردی را به این سرزمین راه نیست. اسکندر برای ایشان نامه‌ای تهدیدآمیز می‌نویسد. از ایشان می‌خواهد کمر خدمت ببندند و آمادهٔ ورود او بشوند: هر آنکس که دارد روانش خرد جهان را به غَمری همی‌نسپرد شنید آن که ما در زمین کرده‌ایم سرِ مهتری بر کجا برده‌ایم کسی کو ز فرمان ما سر بتافت نِهالی جز از خاک تیره نیافت! زنان نامهٔ اسکندر را می‌خوانند و پاسخی تند می‌نویسند: بی‌اندازه در شهر ما برزن است به هر برزنی‌در هزاران زن است همه شب به خَفتانِ جنگ‌اندریم ز بهر فزونی به تنگ‌اندریم همانا ز ما زن بود سی هزار که با تاج زَرّند و با گوشوار که مردی ز گردنکشان روز جنگ ز چنگال او خاک شد بی‌درنگ و اندرز ایشان به پادشاه این که خرد پیشه کن و با ما نجنگ! تو مردی بزرگی و نامت بلند درِ نام بر خویشتن‌بر مبند! که گویند با زن برآویختی و زآویختن نیز بگریختی! یکی ننگ باشد تو را زین سخن که تا هست گیتی، نگردد کهن به گفتهٔ فردوسی بزرگ اسکندر اندرز زنان را می‌خواند و پاسخی ملایم می‌نویسد: نه من جنگ را آمدم با زنان به پیلان کوس و تبیره‌زنان مرا رای دیدار شهر شماست گر آیید نزدیکِ ما هم رواست چو دیدار باشد بِرانم سپاه نباشم فراوان بدین جایگاه زنان اسکندر را می‌پذیرند و پیشباز می‌روند. اسکندر وارد می‌شود و پس از دیدار با ایشان مثل پسری خوب به مغرب لشکر می‌کشد. (شاهنامه، تصحیح خالقی، جلد دوم از چاپ دوجلدی، ص ۳۱۴ تا ۳۱۶) @atefeh_tayyeh
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily