مادر🌹
ناگه در آن غروب غبارآلود
دستش نهاد بر سر و بر دستم
گفتا: «همیشه حال دلت خوش باد»
مادر ببخش اگر نتوانستم
مادر مرا ببخش اگر یک عمر
بعد از تو نان و نانخورشم غم بود
خندیدهام به کار جهان اما
دنیای من سراچهٔ ماتم بود
مادر ز کهکشانِ جهانِ هیچ
آیا بگو شکستن من دیدی؟
بعد از تو هر زمان که زمین خوردم
بر خود ز درد و دلهره لرزیدی؟
مادر میان قاب قشنگ خود
گاهی خبر ز گونهٔ تر داری؟
من بوسه میزنم به دو چشم تو
از بوسههای من تو خبر داری؟
عاطفه طیه (۹۶/۱۲/۱۷)
@atefeh_tayyeh