View in Telegram
Forwarded from Benyamin Abbasi
حتی اکبر هم نمی‌فهمید که من همیشه حقیقت را می‌گویم اما کلمات، وسط حنجره‌ام به آن غده‌ی لعنتیِ نامرئی گیر می‌کنند و بیرون نمی‌آیند. نمی‌فهمید که چقدر خسته‌ام از نگفتن. اصلاً برای همین نویسنده شدم که بتوانم آن کلمات را که مثل شاخه‌های درختی قدیمی در هم فرورفته و در اعماق گلویم گیر کرده بودند، از هم جدا کنم و بیاورم روی کاغذ. ‌ رمان «هزار و چند شب» دکتر سید مهدی موسوی لینک دسترسی رایگان به کتاب: https://sayeha.org/ap4037/
Telegram Center
Telegram Center
Channel