مایی که ماندهایم در این سنگلاخ بر مردگان بخور تلخ میسوزانیم وقتی که قافلهی بزرگ مرگ مغرور و پرهیاهو در افقِ دور محو میگردد به یادشان چرخزنان میرقصیم۰
ما که جامانده ایم با خردهنانی از خورشید و شهد طلایی از شانِ بکرِ زنبورها و بی وحشتی دیگر زندگی را درمینوردیم.
مایی که جامانده ایم برای کاشت بذر علف در برهوت شبانه بیرون میزنیم. پیش از آن که شب سوی همیشه ما را ببرد، این خاک را به زیارتگاه بدل خواهیم به گهوارهای برای نوزادانی که در راهند.
اینک شاعری که در زبان فارسی نااشنا و ناخوانده مانده بود. شاعری از ادبیات مدرن یونان، همسنگ الیتیس و همگوهر سفریس.
خورشید سیاه
خورشید سیاه است، سیاه است امروز واهی است این آسمان صاف من نشستم اما جایی که دریا به این دنیای گناه درمیآید و در چهل موج گناهان را به گورشان فرستادم دوست بدشانس. خسته ام از تو گل سوسن آزادی به تلخی لباس مقدسات را جمع کردم شستم و خون زدوده شد در چهل جزر و مد خورشید سیاه است، سیاه است امروز و هیچ ناقوسی نمینوازد من اما زانو زدم در دامنههای درد پیش باکره مقدس و گریستم برای قربانیان مرگ از پای افتاده در چهل گورستان
شاعر و مترجم و ترانه سرای یونانی. زادهی ۰۱۹۱۱ روستای آسه در آرکادیا از پلوپونز. در طرابلس تحصیلاتش را آغاز کرد و در رشته فلسفه دانشگاه آتن ادامه داد. همانجا با اودیسئوس الیتیس شاعر دوست شد. در دهه ۳۰ دو مجموعه شعر منتشر کرد و نامش بعنوان شاعری در راه تثبیت شد. اما شاهکار در دوران اشعال نازیها سروده شده. مانند اغلب شاهکارهای جوششی، حماسهی سوررئالیستی Amorgos شعر بلندی که در شبی الهامآمیز سروده و ماندگار شد. پس از جنگ با سرایش ترانه برای موسیقی مدرن یونانی، آثارش را گسترش داد. ابتدا هاجیداکیس برای بخشهایی از شعر آمورگوس موسیقی ساخت. با گسترش ترانه سرایی، نقشی جدید و تأثیرگذار به عنوان ترانه سرا برای آهنگسازان محبوب یونان، به ویژه هاجیداکیس، تئودوراکیس، زارهاکوس و دیگران ایجاد کرد. ترجمه ادبی یکی دیگر از زمینههای کاری گاتسوس بود که آثار شعر و نمایشنامه مدرن اروپا از لورکا و استریندبرگ گرفته تا ژان ژنه و یوجین اونیل را شامل شد. در کنار آن به معرفی جهانی نمایش کلاسیک یونان پرداخت. گاتسوس به سال ۱۹۹۲ در اتن درگذشت.