اشک قلب
Channel
178
subscribers
دلنوشته و سروده های لیلا رضاوند
تا کی به تمنای وصال تو یگانه......
تخلص:تمنا
Forwarded from کانال آرشیو گروه اجرای #رؤیای_دوستی
✨ #گروه_اجرای_رؤیای_دوستی 🎼 ✨
🎼 #سوگند
به قلم"
#لیلا_رضاوند_تمنا
با اجرای"
#مریم_عسگری
#مجتبی_برفره
#رویا_خانلو
#حمید_رضا_یگانه
#هلن_جواهردشتی
#حسین_مشرف
و #افسون_غفایی
تنظیم و میکس"
( آدمک ) #میثم_قهرمانی
کاری از گروه اجرای #رؤیای_دوستی
پاییز ۱۴۰۳ 🍂
🆔 @royaie_doosti
🆔 @adamakmix
لطفاً با 🎧 گوش کنید
🎼 #سوگند
به قلم"
#لیلا_رضاوند_تمنا
با اجرای"
#مریم_عسگری
#مجتبی_برفره
#رویا_خانلو
#حمید_رضا_یگانه
#هلن_جواهردشتی
#حسین_مشرف
و #افسون_غفایی
تنظیم و میکس"
( آدمک ) #میثم_قهرمانی
کاری از گروه اجرای #رؤیای_دوستی
پاییز ۱۴۰۳ 🍂
🆔 @royaie_doosti
🆔 @adamakmix
لطفاً با 🎧 گوش کنید
Telegram
attach 📎
« چه کنم »
به نگاه تو اگــــــر دل نسپارم چه کنم؟
سر به سجادهٔ شکرت نگذارم چه کنم؟
خوبی‌ومهر تو بی‌حد، همه درحدسپاس
ندهم جان و به شوق تو نبارم چه کنم؟
هرسحر با نفسم شکر خـدا گویم وتو...
لطف زیبای تو را جان نشمارم چه کنم؟
درد بسیار مرا هیـچ کسی جــز تو ندید
به وفا دست تو را گــر نفشارم چه کنم؟
سجده بر غیر خداوند اگر جایز نیست؛
نکنم سجــــده به پای تو نگارم چه کنم؟
نفست روح نوازاست ودلت کعبهٔ عشق
رو به این قبلــهٔ عشــاق نیارم چه کنم؟
بنشینم همـــهٔ عمــر، به وصفت با عشق
گلی‌از بوسه به دست تو نکارم چه کنم؟
ای بهــــاری‌نفس هردو جهـــانم همه تو!
به نگاه تو اگــــــر دل نسپارم چه کنم؟!
#لیلا_رضاوند_تمنا
۱۴۰۳/۲/۳
به نگاه تو اگــــــر دل نسپارم چه کنم؟
سر به سجادهٔ شکرت نگذارم چه کنم؟
خوبی‌ومهر تو بی‌حد، همه درحدسپاس
ندهم جان و به شوق تو نبارم چه کنم؟
هرسحر با نفسم شکر خـدا گویم وتو...
لطف زیبای تو را جان نشمارم چه کنم؟
درد بسیار مرا هیـچ کسی جــز تو ندید
به وفا دست تو را گــر نفشارم چه کنم؟
سجده بر غیر خداوند اگر جایز نیست؛
نکنم سجــــده به پای تو نگارم چه کنم؟
نفست روح نوازاست ودلت کعبهٔ عشق
رو به این قبلــهٔ عشــاق نیارم چه کنم؟
بنشینم همـــهٔ عمــر، به وصفت با عشق
گلی‌از بوسه به دست تو نکارم چه کنم؟
ای بهــــاری‌نفس هردو جهـــانم همه تو!
به نگاه تو اگــــــر دل نسپارم چه کنم؟!
#لیلا_رضاوند_تمنا
۱۴۰۳/۲/۳
Forwarded from ذبیح‌الله ذبیحی
« چه کنم »
به نگاه تو اگــــــر دل نسپارم چه کنم؟
سر به سجادهٔ شکرت نگذارم چه کنم؟
خوبی‌ومهر تو بی‌حد، همه درحدسپاس
ندهم جان و به شوق تو نبارم چه کنم؟
هرسحر با نفسم شکر خـدا گویم وتو...
لطف زیبای تو را جان نشمارم چه کنم؟
درد بسیار مرا هیـچ کسی جــز تو ندید
به وفا دست تو را گــر نفشارم چه کنم؟
سجده بر غیر خداوند اگر جایز نیست؛
نکنم سجــــده به پای تو نگارم چه کنم؟
نفست روح نوازاست ودلت کعبهٔ عشق
رو به این قبلــهٔ عشــاق نیارم چه کنم؟
بنشینم همـــهٔ عمــر، به وصفت با عشق
گلی‌از بوسه به دست تو نکارم چه کنم؟
ای بهــــاری‌نفس هردو جهـــانم همه تو!
به نگاه تو اگــــــر دل نسپارم چه کنم؟!
#لیلا_رضاوند_تمنا
۱۴۰۳/۲/۳
به نگاه تو اگــــــر دل نسپارم چه کنم؟
سر به سجادهٔ شکرت نگذارم چه کنم؟
خوبی‌ومهر تو بی‌حد، همه درحدسپاس
ندهم جان و به شوق تو نبارم چه کنم؟
هرسحر با نفسم شکر خـدا گویم وتو...
لطف زیبای تو را جان نشمارم چه کنم؟
درد بسیار مرا هیـچ کسی جــز تو ندید
به وفا دست تو را گــر نفشارم چه کنم؟
سجده بر غیر خداوند اگر جایز نیست؛
نکنم سجــــده به پای تو نگارم چه کنم؟
نفست روح نوازاست ودلت کعبهٔ عشق
رو به این قبلــهٔ عشــاق نیارم چه کنم؟
بنشینم همـــهٔ عمــر، به وصفت با عشق
گلی‌از بوسه به دست تو نکارم چه کنم؟
ای بهــــاری‌نفس هردو جهـــانم همه تو!
به نگاه تو اگــــــر دل نسپارم چه کنم؟!
#لیلا_رضاوند_تمنا
۱۴۰۳/۲/۳
Forwarded from سید عباس نبی پور ( خوشنویس _ طراح ) کافه خوشنویسی
راه آسودگی از خستگی چرخش این چرخ فلک
می دانی؛
دل سپردن به خدایی است که می فهمد تان!
آسمان باش
و شب
بغض زمین را تو بگیر!
تا سحر عشق بباران یه تن خسته ی خاک!
چون پگاه آمد و خورشید، لبش،
محض یک خنده دلپاک گشود؛
نازگل را تو بخر!
طعم یک زندگی تازه ی بی دغدغه را،
عاشقی را بی مزد،
مهربانی بدون علت،
سفره هایی همه پر با لبخند،
نان خشخاشی داغ،
هرچه هر کس هوسش را می کرد،
با دل و جان بشنو هدیه به لبخند نما!
شکل باران برسان بر همه جا بر همه کس بی منت!
حرف ناگفته ی پیچیده به یک طرفه نگاه،
همه را زیر یک نور دل انگیز بخوان!
و ببین شادی را،
بچش از صورت مردم هر بار،
خنده ی قلبی روح افزاشان.
اصلا از جامه ی نویی که تن خاک، سحر کردی تو،
مثل خورشید سحرگاه خدا،
با احساس،
عشق مانای نفس بخش به رنگینی و زیبایی قوس و قزح ناز پس از باران را
با همان چشم بهارانه ببین!
پاسخ این همه خوبی ها را،
حالت نور به تاریک ترین صحنه که درگیر شدی؛
می گیری!
پس هراسی ندهی راه به دل
چون خدایی است به هر لحظه نفس های تو که
نه رهایت کرده
و نه تنها ماندی
بسپار آنچه دلت را پردرد،
بودنت را غمگین،
رنگ دنیای قشنگت را تار،
خسته از آه نفس گیرت کرد،
به خدایی که همیشه با توست!
و فقط عشق بریز،
با نگاه و نفس و دست و دلت روی زمین.
کینه و دشمنی و حیله و درد
همه را خاک کن و پاک برو!
تا شوی محو در آغوش محبت،
شادی!
هرچه خواهی همه نوش تو و عشق!
زندگی کام دلت خوب ترین!
زندگانی کن ازین لحظه به عشق
چون خدا را داری
و دلی سبزتر از برگ بهار
تو فقط عشق بکار!
@ashkeghalb
#Tamanna_poem
#لیلا_رضاوند_تمنا
۱۴۰۳/۵/۳۰
می دانی؛
دل سپردن به خدایی است که می فهمد تان!
آسمان باش
و شب
بغض زمین را تو بگیر!
تا سحر عشق بباران یه تن خسته ی خاک!
چون پگاه آمد و خورشید، لبش،
محض یک خنده دلپاک گشود؛
نازگل را تو بخر!
طعم یک زندگی تازه ی بی دغدغه را،
عاشقی را بی مزد،
مهربانی بدون علت،
سفره هایی همه پر با لبخند،
نان خشخاشی داغ،
هرچه هر کس هوسش را می کرد،
با دل و جان بشنو هدیه به لبخند نما!
شکل باران برسان بر همه جا بر همه کس بی منت!
حرف ناگفته ی پیچیده به یک طرفه نگاه،
همه را زیر یک نور دل انگیز بخوان!
و ببین شادی را،
بچش از صورت مردم هر بار،
خنده ی قلبی روح افزاشان.
اصلا از جامه ی نویی که تن خاک، سحر کردی تو،
مثل خورشید سحرگاه خدا،
با احساس،
عشق مانای نفس بخش به رنگینی و زیبایی قوس و قزح ناز پس از باران را
با همان چشم بهارانه ببین!
پاسخ این همه خوبی ها را،
حالت نور به تاریک ترین صحنه که درگیر شدی؛
می گیری!
پس هراسی ندهی راه به دل
چون خدایی است به هر لحظه نفس های تو که
نه رهایت کرده
و نه تنها ماندی
بسپار آنچه دلت را پردرد،
بودنت را غمگین،
رنگ دنیای قشنگت را تار،
خسته از آه نفس گیرت کرد،
به خدایی که همیشه با توست!
و فقط عشق بریز،
با نگاه و نفس و دست و دلت روی زمین.
کینه و دشمنی و حیله و درد
همه را خاک کن و پاک برو!
تا شوی محو در آغوش محبت،
شادی!
هرچه خواهی همه نوش تو و عشق!
زندگی کام دلت خوب ترین!
زندگانی کن ازین لحظه به عشق
چون خدا را داری
و دلی سبزتر از برگ بهار
تو فقط عشق بکار!
@ashkeghalb
#Tamanna_poem
#لیلا_رضاوند_تمنا
۱۴۰۳/۵/۳۰
Forwarded from اتچ بات
با توام
تویی که در وجود ناشناخته من گم شدی
با خود تو
که در انبوه گمانه های ویرانگر ذهن داغونت، نادیده مانده ای
تویی که قدرتت دنیای علم را به حیرت واداشته
نمی دانستی چه عظمتی در نهاد توست
اکنون جهان علم و تکنولوژی به وسعت ضمیر ناخودآگاهت به اقرار نشسته است.
خدا را که باور کرده باشی
هیچ قدرتی دست نیافتنی و هیچ امری نشدنی نخواهد بود.
هر لحظه، بودنت را به سپاسی عاشقانه و رویاهایت را به دست سبز خدا گره بزن
تصور نه
زندگی کن تمام خواسته های حتی به نظر نشدنی ات را!
با خودت عشق را مزمزه کن
دنیا را میهمان مهربانی ات که کردی
محبت از نگاه و کلام و رفتارت سرریز که شد؛
سیل جان بخش عشق و شادی و سرمستی روح و جان و جهانت را خواهد گرفت.
نکند گاه از خستگی تردید به دلت راه دهی که خدا هرگز از ناامیدی و ترس و ناتوانی و بی ارادگی خوشش نمی آید.
برخیز
هر نفست را به خدا و خود خودت دنیای ناشناخته و پرتوانت به مهر برآور
عمیق تر که شد
نگاهت را به درونت
به ریز و درشت وجودت
دعوت کن
آرام بگو :
ای من پرتوان من!
هرچه نیروی مقدس است و انرژی مثبت،
هر آنچه کائنات از بهترین ها دارد،
به مهر خدایی
در ذره ذره تنم می نشانم
من
تمام سختی های دنیا را
دردهای پیدا و پنهانم را
در برابر این همه عظمت و قدرت و توانستن ،
به زنجیر می کشم
و باور دارم
ایمانم
اعتمادم
قدرت درونی خدادادی ام،
و یک کلام
خدایم
تنهایم نمی گذارد!
چون
هیچ سفری را بی خطرو هیچ راهی را بدون سختی ندیده ام.
ای من پر اراده ام !
محکم تر باش
خدا قدم به قدم با تو در حرکت است
صدای تپش قلبت را که بشنوی خدا را حس می کنی
دوباره با اراده تر برخیز
با خودت بلند فریاد بزن :
من تمام خوشی ها و زیبایی های آفرینش را زندگی خواهم کرد
چون خدا را دارم
ای من خفته به ناپیدایم !
مطمئنم که دنیا از بلندای اراده و پهنای قدرتت شگفت زده می شود
پس به همت برخیز!
#لیلا_رضاوند_تمنا
آوا : بانو نگار نصرالله زاده 🌹
@ashkeghalb
@Tamanna_poem
۱۴۰۳/۱/۱۴
تویی که در وجود ناشناخته من گم شدی
با خود تو
که در انبوه گمانه های ویرانگر ذهن داغونت، نادیده مانده ای
تویی که قدرتت دنیای علم را به حیرت واداشته
نمی دانستی چه عظمتی در نهاد توست
اکنون جهان علم و تکنولوژی به وسعت ضمیر ناخودآگاهت به اقرار نشسته است.
خدا را که باور کرده باشی
هیچ قدرتی دست نیافتنی و هیچ امری نشدنی نخواهد بود.
هر لحظه، بودنت را به سپاسی عاشقانه و رویاهایت را به دست سبز خدا گره بزن
تصور نه
زندگی کن تمام خواسته های حتی به نظر نشدنی ات را!
با خودت عشق را مزمزه کن
دنیا را میهمان مهربانی ات که کردی
محبت از نگاه و کلام و رفتارت سرریز که شد؛
سیل جان بخش عشق و شادی و سرمستی روح و جان و جهانت را خواهد گرفت.
نکند گاه از خستگی تردید به دلت راه دهی که خدا هرگز از ناامیدی و ترس و ناتوانی و بی ارادگی خوشش نمی آید.
برخیز
هر نفست را به خدا و خود خودت دنیای ناشناخته و پرتوانت به مهر برآور
عمیق تر که شد
نگاهت را به درونت
به ریز و درشت وجودت
دعوت کن
آرام بگو :
ای من پرتوان من!
هرچه نیروی مقدس است و انرژی مثبت،
هر آنچه کائنات از بهترین ها دارد،
به مهر خدایی
در ذره ذره تنم می نشانم
من
تمام سختی های دنیا را
دردهای پیدا و پنهانم را
در برابر این همه عظمت و قدرت و توانستن ،
به زنجیر می کشم
و باور دارم
ایمانم
اعتمادم
قدرت درونی خدادادی ام،
و یک کلام
خدایم
تنهایم نمی گذارد!
چون
هیچ سفری را بی خطرو هیچ راهی را بدون سختی ندیده ام.
ای من پر اراده ام !
محکم تر باش
خدا قدم به قدم با تو در حرکت است
صدای تپش قلبت را که بشنوی خدا را حس می کنی
دوباره با اراده تر برخیز
با خودت بلند فریاد بزن :
من تمام خوشی ها و زیبایی های آفرینش را زندگی خواهم کرد
چون خدا را دارم
ای من خفته به ناپیدایم !
مطمئنم که دنیا از بلندای اراده و پهنای قدرتت شگفت زده می شود
پس به همت برخیز!
#لیلا_رضاوند_تمنا
آوا : بانو نگار نصرالله زاده 🌹
@ashkeghalb
@Tamanna_poem
۱۴۰۳/۱/۱۴
Telegram
attach 📎
Telegram Center
Channel