#باز_پاییز_استباز پاییز است فصل عاشق ها
باز پاییز است فصل رقص برگ
روی جوی مرگ
باد چوپانِ
قطره های آب
روی سنگفرشِ
خسته ای در خواب
کاج بغضِ درد در گلو دارد بید سالی سرد پیش رو دارد
آه میرقصد شانه اش لرزان
برگ میریزد بر کف ایوان
باز میرقصد توت تنها با شاخه های خم
زیر ابر غم
اشک می ریزد خونِ نم، نم نم
گونه ها مثل برگ های یاس سینه ها سنگین سرکوب احساس
باز پاییز است زُل زده چشمی به تهِ جاده
برگِ خونین از ارغوان روی خاک افتاده
مرگ آماده،
روح آزاده
سینه ی عاشق چاک افتاده
، تاک افتاده، پاک افتاده
خون خنده بر خاک افتاده
و....
باز پاییز است فصل زرد سرد در وجود مرد
#آرش_آقایی ،
کشکانhttps://t.center/asharzakhmi#عاشقانه_های_کشکان