خواب خوشدر بر ظنّم چنبیدم و
یک دم آرام، خرامان، یکسان.
لب گشودم من از این خواب گران
که کجا بودم و الان به کجام؟
درد را در پس این سینه به چنگ
من گرفتم دم به دم آرام روم.
لیک آرام ندارم که من در سینه
یک دمی بر نفسم دود شدم.
دست بر دامن خود برگیرم.
از تو و خرمن درد دور روم.
من ندیدم تو کِی آسوده شدی؟
تا منِ مست و دل بیخانه یابی.
که من مست میِ این خانه بودم.
و تو رفتی خزان شد این بهارم.
روزی ناگه این گل بر گرفتم.
تا به یادت گرم شود ویرانهخانَم.
گلم را، پس گرفتی درد دادی.
بر آن قلب سراسر در کویرم
غمت را خاک کردم بر گلویم.
گمان بطنش کمی مایع بجویم.
تو از نور و تو از گرما دریغی
و من خود منبعی از آب دادم.
من از این جنس آبم، تو آن جنس سنگ
به روزی نرم بودنت را خواب دیدم.
#شعرگونه