دیکتاتور کیست؟
فرهاد قناعتگر (قسمت اول)
تنها با درک درست مفاهیم میتوان وقایع تاریخی را درست فهمید. گاهی یک واقعه تاریخی بسیار شفاف است، اما به دلیل آشفتگی مفاهیم و واژهها به کل اشتباه فهمیده میشود. متأسفانه هنوز ایرانیها (و اینجا منظورم عوام ایرانی نیستند بلکه اتفاقا قشر تحصیلکرده و استاد دانشگاه مملکت) در رابطه با مفاهیم اساسی مثل یک طفل صغیر هستند. قدم اول برای به بلوغرسیدن، برای یک طفل صغیر، خوداندیشی نیست، چون طفل صغیر چیزی برای اندیشیدن ندارد، قدم اول «یاد گرفتن» و «آموختن» است. راهش این است که ما از نوک فیل خودداناپنداری پایین بیایم و بیاموزیم.
*پیر دانا یی می گفت: در ایران همه چیز بر عکس است، آن که کچل است اسمش زلفعلی است، آن که کور است اسمش چراغعلی است و آنکه کوتاه قد است نامش را رشید می گذارند و این ادامه دارد....*
ریشه واژه «دیکتاتور»، به روم باستان باز میگردد. روم باستان جامعهای چندصدایی بود. این چندصدایی در مجلسی به نام سنا (ریش سفیدان) به صورت مناقشات سیاسی مجال بروز پیدا میکرد. در واقع نمایندگان سنا یا از اشراف پاتریسینها بودند، یا مردم عادی دارای اهلیت روم که به آنها «پلهبین» میگفتند.
از منظر لغوی دیکتاتور از ریشه (dictare) به معنای گفتن میآید. در سنا نمایندگان «سخن» میگفتند و در نهایت درباره مسائل مهم سیاسی کشور تصمیمگیری میکردند. در شرایط اضطراری، مانند جنگ که امنیت روم در خطر بود این مباحثات میتوانست بسیار خطرناک باشد. بدین جهت آنان در این قبیل موارد اختیارات ویژهای را به نظامیان یا در برخی موارد به شهروندان غیرنظامی اعطا میکردند تا تنها او سخن بگوید. به همین دلیل به او «دیکتاتور» میگفتند. چون دیکتاتورها با تعطیلی موقت نهادها، قدرت مطلق بدست میآوردند، بعدها سیاستمداران اقتدارطلب تلاش کردند تا همیشه شرایط را اضطراری نشان دهند.
در روم باستان واژه «دیکتاتور»، معنای منفی را بازتاب نمیداد. اما در قرون 17 و 18 میلادی، بدنبال تحولات شگرف در اروپا و نبرد میان سیاستمدارانِ طرفدارِ تقسیمِ قدرت و اقتدارگرایان، این واژه به معنای منفی بکار رفت. امروز در میدان سیاست، هر گروهی تلاش دارد تا رقیب خود را به «دیکتاتوری» متهم کند.
بازگردیم به روم باستان، در آن زمان در روم باستان برخی کنسولها مانند ژولیوس سزار، به سبب پیروزی نظامی قدرت زیادی کسب کردند. اَشراف که زیر بار دیکتاتوری سزار نمیرفتند، به مخالفت برخاستند. سزار نیز به تلافی، غنایم جنگی را بین فقرا تقسیم میکرد و دستور میداد به فقرایی که اهلیت روم داشتند غذای مجانی بدهند. بدین شکل سزار، بین طبقه «پلهبینها» بدنبال هوادار بود.
*اولین نکته اینکه، کسی را میتوان دیکتاتور نامید که از یک میدان سیاسی چندصدایی و نهادی برخاسته باشد، و بدنبال تعطیل یا کاهش قدرت آن نهادها باشد. بطور مثال، نمیتوان ناصرالدینشاه را دیکتاتور نامید. ناصرالدینشاه یک خودکامه بود که کشور را مِلکِ طِلق خود میدانست و غرض او از حاکمیت، لذت و حظِّ شخصی بود. پادشاه را نیز نمیتوان دیکتاتور نامید زیرا دیکتاتور از میان مردم عادی برمیخیزد که تلاش دارد معادلات قدرت را به نفع خود تغییر دهد. به همین دلیل در اروپا سابقه نداشته که پادشاه را دیکتاتور بنامند. در بدترین حالت او را مستبد، تیران یا خودکامه نامیدهاند. و آن زمانی است که شاهنشاه قانون را زیر پا بگذارد. *
گفته شد که دیکتاتورها در شرایط اضطراری قدرت را در دست میگرفتند و بعدها برخی از قدرتطلبان برای بهدستگیری قدرت، شرایط را اضطراری میکردند. در این شرایط دیکتاتور میتوانست نهادها را تعطیل کند یا از قدرت آنها بکاهد. بزرگترین مانع در برابر دیکتاتورها، نهادهای سیاسی هستند. این نهادها دستوپایِ دیکتاتورها را میبندند. به عنوان مثال، هیتلر شرایط اضطراری را بعد از آتشزدن رایشتاگ ایجاد کرد.
دیکتاتورها برای مقابله با نهادها تلاش میکنند تا مستقیماً با مردم روبرو شوند. آنها سخنرانیهای باشکوه و پرجمعیت برگزار میکنند. مخلص کلام این که یکی از مهمترین معیارها برای مشخصکردن دیکتاتورها «نهادسوزی» آنهاست.
یکی از روشهای نهادسوزی، استفاده از «پلهبیسیت» است. واژه رفراندم برخی مواقع به جای «پلهبیسیت» بکار میرود. رفراندومها معمولاً زمانی اتفاق میافتند که در موضوع مهمی مربوط به تصمیمات کشور حضور مستقیم مردم مهم باشد اما «پلهبیسیت» زمانی استفاده میشود که شخص قدرتمندی در جایگاه قوه مجریه، بخواهد نهادهای کنترلکننده را از کار بیندازد. واژه «پلهبیسیت» به عوام روم اشاره دارد. دیکتاتورهای روم هم هوادارانشان را از میان عوام مییافتند. آنها به منظور کسب قدرت شعارهای مساوات اقتصادی سرمیدهند.
#آرشیو_ایرانمهر
@Ariyamehr_2581@list_Arshivادامه در پست بعدی👇👇👇