پادکست‌های اردشیر رستمی

Channel
Logo of the Telegram channel پادکست‌های اردشیر رستمی
@ardeshire_rostamiPromote
35.46K
subscribers
|دورهمی علاقه‌مندان اردشیر رستمی| - Ardeshir Rostami Official Channel 🔻 @ardeshirrostamiofficial 👤
ولی پول‌داری خیلی خوبه.
رفتم سوپرمارکت گفتم یک آدامس می‌خوام
گفت کدوم؟
گفتم هر کدوم که بهتره!
حالا فکر کن پولدارها واسه همه‌چی اینجورین...
دو نفر با هم تصمیم می‌گیرند که بچهِ‌دار بشن؛
ولی یک نفره که
همه داشته‌هاش در خطر میافته
کارش و شخصیت اجتماعیش و.....
و اون کسی نیست جز مادر
پدر عزیز
اگر این جمله رو درک کنی
خیلی بیشتر با همسرت مدارا خواهی کرد!
معمولاً تو هر سنی فکر میکنی دیره، آخرشم میفهمی دیر نبوده و الکی وقتتو تلف کردی
آینه فقط بخش کوچکی از ماهی رو نشون میده و ماهی فکر می‌کنه که تمام چیزی که هست همینه.

اما در واقعیت، این ماهی رنگارنگ، پر جنب و جوش، و پر از زندگیه.
این ماهی قد بلند و زیباست، اما نمیتونه از طریق آینه خود واقعیش رو ببینه.

این احساسیه که خیلی از ما در روزهای سخت تجربه میکنیم. به خودمون نگاه می‌کنیم و فقط اون بخش‌هایی رو می‌بینیم که فکر می‌کنیم به اندازه کافی خوب نیستند.
ما توانایی‌هامون، منحصر به فرد بودنمون، رنگ‌های زیبای وجودمون رو که دیگران به خوبی می‌بینند، فراموش می‌کنیم.
اگه می‌دونستی مهربونی با خودت چقدر زندگیت رو
تغییر میده، توی هر فرصتی تمرینش می‌کردی.
برای ازدواج نه عجله کنید نه زیر فشار خانواده برید، هیچکس از مجردی نمرده!
اما خیلی‌ها بخاطر بودن با یه آدم اشتباه روزی صد بار می‌میرن!
بعد از 60 سال پادویی و زحمت، تو این دنیا 4 دهنه مغازه دارم و یک باب آپارتمان
با همسرم تنها زندگی می‌کنم و 4 فرزندم، زندگی تشکیل داده‌اند.
دوتا عروس دارم و دو تا داماد و چند تا هم نوه‌ی شیرین زبان.

یکی از مغازه‌ها را خودم می‌چرخانم و بقیه را اجاره داده‌ام.
اوایل شروع کرونا، همسرم خیلی اصرار داشت که این روزها مغازه را تعطیل کنم
چون با مشتری‌های زیادی سر و کار دارم، نکند کرونا بگیرم، اما من گوش نکردم .
همسرم برای اینکه مرا متقاعد کنه، همه‌ی بچه‌ها را شام دعوت کرده بود و کلی تدارک دیده بود .

من اطلاع نداشتم و دَم عید مشتری زیاد بود و دیر وقت رسیدم خونه.
دیدم همسرم خیلی گرفته و غمگین نشسته و کلی غذا و میوه و…
پرسیدم چی شده مهمان داریم؟ چرا ناراحتی؟
گفت:
بشین خستگی رفع کن فعلاً شام بخور برات تعریف می‌کنم .
بعد از شام گفت: امروز زنگ زدم به بچه‌ها گفتم
پدرتون حرف منو گوش نمی‌کنه میره درِ مغازه
با این همه آدم سروکار داره می‌ترسم کرونا بگیره من نگرانش هستم،

امشب همتون بیایید شام خونه ما ببینیم راضیش می‌کنیم نره مغازه،
اما همشون به بهانه‌های مختلف زنگ زدن و گفتن نمی‌تونیم بیایم. گفتم اینکه ناراحتی نداره حتماً کار داشتن.
گفت چه کاری، اونا از ترس اینکه تو کرونا نگرفته باشی نیومدن.
راستش خودم هم حالم گرفته شد و چند تا لعنت و نفرین کردم به کرونا و این وضع که پیش اومده و...

به خاطر نگرانی همسرم، مغازه را تعطیل کردم و بدون اطلاع بچه‌ها رفتیم کیش.
بعد از چند روز یکی از پسرا زنگ زد که بگه مادر بزرگِ زنش چشم عمل کرده که بریم بهش سر بزنیم.
ولی همسرم حرفشو قطع کرد و از روی دق و دلی و با ناراحتی بهش گفت:
تو به فکر مادربزرگِ زنت هستی، نمی‌پرسی بابات کجاست و حالش چطوره؟
پسره گفت چطور مگه؟
همسرم گفت: راستش بابات کرونا گرفته الان چند روزه آوردمش بیمارستان
حالش وخیمه و احتمالاً یکی دو روز دیگه هم زنده نیست.

پسره مثلاً ناراحت شد و گفت نمیشه که ما بیایم بهش سر بزنیم باید چکار کنیم؟
همسرم گفت هیچی اگه فوت کرد خودشون دفنش می‌کنند و مراسم هم که ممنوعه و...
من‌هم کلی خندیم و گفتم خوب فکری کردی که این‌طوری بهشون گفتی، ببینیم چه کار می‌کنند!
ما حدود یه هفته تو کیش موندیم و برگشتیم.
البته تو این مدت بچه‌ها باز هم زنگ زدند و احوال منو از مادرشون پرسیدن و ایشون هم روز آخر گفت:
که من فوت کردم و مشغول کارهای قانویش برا دفن هست.

آخرین‌باری که بچه‌ها به مادرشون زنگ زدند همه می‌گفتند:
احتمالاً تو هم گرفتی، آزمایش دادی؟ ایشون هم گفت نه، ممکنه، چون همش پیش باباتون بودم!
بهمین خاطر اصلاً نیامدن که به مادرشون هم سر بزنند تا اینکه یه روز بهشون گفت:
نترسید آزمایش دادم، من ندارم، اومدن خونه رو هم ضد عفونی کردن و ...
گفتن پس شب میاییم پیشت. قرار گذاشتیم من تو اتاق پنهان بشم و بازی را ادامه بدیم.

وقتی بچه‌ها اومدن، پس از کمی ناراحتی و پخش یه جعبه خرمایی که یکیشون آورده بود و...
یکی از عروسا گفت: خدا بیامرزه، عمر خودشو کرده بود، خوب شد بچه‌ها نیومدن که بگیرن.
یکی از دامادا گفت: خدا رحمت کنه، حمید دیر وقته اون برگه‌ها را نشون مامان بدید!
یکی از دخترا ناراحت شد و گفت حالا چه وقت این کاره و...

هر چهارتاشون رفته بودند دنبال انحصار وراثت و بین خودشون مغازه‌ها را تقسیم کرده
و آپارتمان را برای مادرشون در نظر گرفته بودند
و کاغذی بین خودشون امضا کرده بودند و حالا سراغ سندها را می‌گرفتند.!
همسرم گفت: بذارید کفنش خشک بشه و...
تو همین لحظه از اتاق اومدم بیرون و کلی سرشون دادم زدم و خدمت همه‌شون رسیدم...

وقتی دیدم به جای 4 تا فرزند، «چهارتا کرونا» بزرگ کردم،
همونجا تصمیم گرفتم مغازه‌ها و آپارتمان را بفروشم و پولشو برای
کمک به بیماران کرونایی اهدا کنم و با همسرم به دیاری دیگر کوچ کنیم،
دیاری روستایی و عشایری که چند تا گوسفند بگیریم و تا پایان عمر
با احشام و حیوانات زندگی کنیم که «چوپانی گوسفندان» به مراتب از بزرگ کردن این گونه فرزندان بهتر و با ارزشتره.

منسوب به یک نیکوکار ایرانی که پول فروش چهار مغازه را به بیماران کرونایی، اهدا کردند.
🔴اژدهای کوچک گفت: «تو شنونده‌ی خوبی هستی.»
🟢پاندای بزرگ جواب داد: «شنیدن هیچ‌وقت برام دردسر درست نکرده.»
.
توی سالن انتظارِ مشاوره، یه خانم و آقا با صدای بلند داشتن بحث می‌کردن. آقاهه گفت: چرا شلوغش می‌کنی؟ فقط چندتا پیام بوده. نرفتم که باهاش! خانمه یهو دست از گریه کشید. نگاهش کرد وُ پرسید: اگه اونجا کنارت بودم و داشتم میدیدمت بازم اون پیامارو میفرستادی؟ مَرد ساکت شد و مغزِ من شلوغ. اومدم اینجا بگم: خیانت یعنی اگه پارتنرت، همسرت رفیقت یا خانواده اون لحظه اونجا بودن، اون حرف رو نمی‌زدی! اون کار رو نمی‌کردی!

در هر صورت مهم نیست طرفت از خیانتی که کردی بو ببره یا نه. تو با هر خیانت، بدهکارِ«اعتماد» میشی! یه بدهیِ سنگین که توسط آدمایی که بعداً میان توی زندگیت صاف خواهد شد.
شیرجه‌های نرفته،
گاهی کوفتگی‌های عجیبی به جای می‌گذارد...

این جملۀ طلایی «آلبرکامو» در کتاب «سقوط» شاید مینیمال‌ترین تلنگر درباره کارهایی است که از ترس نمی‌کنیم در حالی که می‌دانیم فقط یک بار زندگی می‌کنیم...
ایرانی دلیر
اردشیر رستمی
آزادی؛ فرزند دست‌های خالی‌ست
دست‌های پر، از داراییشان دفاع می‌کنند...

اردشیر رستمی
@ardeshire_rostami
پدرها حرف‌های نامفهومی می‌گویند!؟
سپس روزگار آن را برای ما توضیح می‌دهد.
تو اورثینک می‌کنی، چون نمی‌نویسی.
تو اضطراب داری، چون عمل نمی‌کنی.
تو امروز و فردا می‌کنی، چون برنامه نداری.
تو استرس داری، چون تمرین نمی‌کنی.
ذهن روشنی نداری، چون افکارتو نمی‌نویسی.
تو احساس می‌کنی گم شدی، چون هنوز دنبال هدف خودت نرفتی.
دنبال تایید دیگران هستی، چون هنوز اونو درون خودت پیدا نکردی.
تو احساس غرق شدن می‌کنی، چون می‌خوای چیزی رو کنترل کنی که از دستت خارجه.
همه مشکلاتت راه حل دارن، تو فقط باید شهامت برداشتن قدم اول رو داشته باشی.
از آبان شروع کن.
از چهل سالگی شروع کن.
از جمعه شروع کن.
از ساعت 5 بعد از ظهر شروع کن.
سی و یکم شروع کن.
دیر شروع کن.

ولی شروع کن...
در روانشناسی اصطلاحی وجود داره به نام:
Touch starved
به معنای گرسنگی لمس یا گرسنگی پوست، به حالتی گفته می‌شه
که فرد احتیاج داره یک نفر بغلش کنه یا دستش رو بگیره تا احساس کنه که تنها نیست.
این دقیقاً مثل یک آرام‌بخش عمل می‌کنه و استرس و اضطراب رو کاهش میده
و حال روانی و حتی جسمی رو خوب می‌کنه.
به چه کسی می‌گویند «امن»؟
کسی که وقتی جای زخم‌هایت را به او نشان می‌دهی، از آن پس همه تلاشش را می‌کند که از آن سمت به تو آسیبی نرسد.
🟢 زوج‌هایی که سکس خوبی دارن، چیکار می‌کنن كه رابطه جنسی خوبی دارن؟

✔️ تو یه بررسی جامعی روی هفتاد هزار نفر از بیست و چهار کشور، پژوهشگری به نام کریستین نورتروپ و همکارانش رفتن سراغ پاسخ دادن به این سؤال و تعداد زیادی از زوجین رو از فرهنگ‌ها و ملیت‌های مختلف مورد بررسی قرار دادن و به یازده‌تا رفتار مشترک زوجینی که رابطه جنسی خوبی دارن رسیدن.

🔕حالا اون یازده رفتار چیه؟
۱. اونها به همدیگه خیلی میگن دوست دارم و واقعا خیلی هم همدیگه رو دوست دارن.
۲. اونها واسه همدیگه هدیه‌های عاشقونه میخرن (عزیزم میدونستم گوجه سبز دوست داری، خریدم برات. این ماه بریم اون کیفی که دیدی رو بخریم. مطمین بودم این پیرهنه بهت میاد خریدم برات).
3. اونها خيلی از شریک عاطفی‌شون تعریف می‌کنن (بهت افتخار میکنم از هر انگشتت یه هنر...).
4. اونها با هم تعطیلات عاشقانه دارن (واسه تعطیلات پیش‌رو یه سفر بریم فلان جا!).
۵. اونها همدیگه رو ماساژ میدن.
۶. بدون هیچ دلیلی همدیگه رو با شور و اشتیاق ميبوسن (بوسه‌ای که دست‌کم شش ثانیه طول بکشه که بهش میگن بوسۀ شش ثانیه‌ای).
۷. اون‌ها محبت خودشون رو جلوی دیگران ابراز میکنن (مثلاً دست همدیگه رو میگیرن).
8. اونها خیلی همدیگه رو در آغوش می‌کشن (فقط شش درصد افرادی که همدیگه رو در آغوش نمی‌کشن زندگی جنسی خوبی دارن).
۹. اون‌ها هفته‌ای یه بار قرار عاشقونه که می‌تونه شامل بیرون رفتن، شام خوردن، ماساژ دادن و عشق‌ورزی باشه دارن.
۱۰ . رابطه جنسی رو تو اولویت خودشون قرار میدن و خیلی راحت در موردش حرف می‌زنن و با هم شوخی می‌کنن.
۱۱. اون‌ها دنبال راه‌های بهتر شدن کیفیت رابطه جنسی‌شون می‌گردن و تلاش می‌کنن تنوعی به رابطه‌شون بدن.
✍️:امید امانی

@ardeshire_rostami
پاددارو - داستان افسردگی
📻@podchi
داستان افسردگی

این داستان بر اساس تجربیات بیش از ۲۰ بیمار مبتلا به افسردگی نوشته شده

@ardeshire_rostami
یه نقل قول جالب از خانم (Sara Blakely) یکی از زن‌های موفق آمریکایی در عرصه اقتصاد و کارآفرینی:

پدرم از وقتی که یادم میاد من و برادرم رو تشویق می‌کرد که شکست بخوریم
خیلی وقتها دور میز شام از ما می‌پرسید «بچه‌ها این هفته تو چه کاری شکست خوردید؟ یالا بگید...»

اگر چیزی برای گفتن نداشتیم صورتش تو هم میرفت انگار که حسابی مأیوسش کردیم. کارش همیشه برای ما عجیب بود ولی بعدها فهمیدیم چه خردی پشت ایده‌ش نهفته بوده اون میدونست که خیلی از آدمها از ترس شکست فلج میشن، اهمال می‌کنن، منفعل میشن.

پدرم با طرز فکرش: ترس ما از شکست خوردن و قضاوت شدن رو به کل از بین برده بود بنابراین ما هم بی‌توجه به نتیجه کار هر کاری دلمون می‌خواست رو امتحان می‌کردیم نگرش ایشون به ما یاد داد که شکست واقعی نرسیدن به نتیجه مطلوب نیست بلکه هیچ کاری نکردنه.
امیدوارم خدا حواسش شیش دونگ بهتون باشه
و نذاره کاری رو اشتباه انجام بدین،
آدمی رو غلط انتخاب کنین،
مسیری رو عوضی طی کنین،
روحتونُ خسته کنین،
و خدایی نکرده جایی بلغزید
امیدوارم خدا همیشه نگاهش شیش دونگ رو به
شما باشه...
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily