🔴تناقض مخفی میان علم و طبیعتگرایی✍در نگاه اول علم و طبیعتگرایی بسیار همساز به نظر میرسند.
حتی طبیعتگرایان خودشان را به عنوان تنها مدافعان علم معرفی میکنند.
اما این تصویر با ریز شدن در جزئیات شروع به نابود شدن میکند، حتی مشخص میشود که طبیعتگرایی از جهات مختلف با علم در تضاد است.
در اینجا به یک مورد از این تناقضات مخفی میان علم و طبیعت گرایی، نگاهی خواهیم انداخت.
در اساس تضاد میان علم و طبیعت گرایی مشکل فلسفی "مسئله استقراء" خوابیده است.
طبیعت گراها معتقدند که دانش از راههای تجربی به دست می آید، آنها از چنین دیدگاهی حمایت میکنند. (درحالیکه این ادعا نیز ادعایی علمی نیست، زیرا زیر آزمایش علمی قرار دادن خود این ادعا نیز ممکن نیست.)
طبیعتگرایان در کنار این گزاره های ریاضیاتی و منطقی را نیز قبول دارند، اما عموما مدافع این دیدگاه هستند که آنها دانشی تولید نمیکنند.
روش پایهی علم استقراء است.
استقراء عملیاتی است که در آن از روی مشاهداتی در تعداد محدود، اصلی کلی استخراج میشود.
مثلا پس از اینکه در مشاهداتمان به دفعات بسیار دیدیم که دو ذره با بارهای ناهمنام یکدیگر را جذب میکنند، از این مشاهدات این اصل کلی را استخراج کردیم که میگوید: "ذرات با بارهای ناهمنام همیشه یکدیگر را جذب میکنند".
اینکار دقیقا استقراء است.
علم با استقراء کار میکند. در نتیجه میزان مورد اعتماد بودن روش استقراء، برابر است با میزان مورد اعتماد بودن علم.
خب، اما عملیات استقراء چه مقدار قابل اعتماد است؟ حتی اگر فرض کنیم که تعمیم دهی های اشتباه را کناری نهادهایم نیز، آیا عموما روش استقراء قابل اعتماد است؟ دقیقا این سوال وقتی در درون دیدگاه جهانی طبیعتگرایانه پرسیده شود، مشکلاتی جدی به بار می آورد.
برای اینکه بتوانیم به استقراء اعتماد کنیم، لازم است فرض کنیم که جهان تغییر نمیکند و قوانین فیزیکی همیشه ثابت هستند.
در غیر اینصورت درستی یا نادرستی این ادعا که فردا نیز ذرات با بارهای ناهمنام همدیگر را جذب خواهند کرد، نامشخص خواهد بود.
و تمام تئوری های علمی تحت شک و تردید خواهند ماند.
در نتیجه اگر میخواهیم به استقراء اعتماد کنیم، لازم است فرض کنیم که قوانین جهانی تغییر نمیکنند.
خب، از کجا میدانیم که قوانین جهانی تغییر نمیکنند؟ دقیقا در اینجا است که مشکل ظاهر میشود، زیرا جوابی که طبیعتگرایان به این سوال میدهند نیز باز بنابر استقراء میباشد.
به این شکل که بنابر نظر آنها عدم تغییر قوانین جهان تا به امروز نشان میدهد که پس از این نیز تغییر نخواهند کرد.
خوب است اما این سوال ما را به منطق دوری میکشاند، زیرا ممکن نیست که استفاده از استقراء را باز با استقراء اثبات کنیم.
این تفاوتی با این ندارد که به سوال از کجا میدانید که انجیل کلام خداست؟ اینطور جواب بدهیم که چون در انجیل چنین نوشته شده است.
برخی ها در اینجا خواهند گفت که نه روش علمی استقراء نیست، بلکه ابطال است.
بنابر این ادعا در علم ابتدا فرضیه ها تولید میشوند و بعدها این فرضیه ها به صورت تجربی مورد آزمایش قرار میگیرند.
به این ترتیب فرضیه هایی که از آزمایش موفق بیرون نمی آیند، حذف میشوند، اعتمادمان نیز به آنهایی که موفق بیرون آمده اند افزایش مییابد.
اما این رویکرد مشکل را حل نمیکند، زیرا اینبار نیز این سوال در مقابلمان ظاهر خواهد شد که "تئوری ای که امروز ابطال شده است از کجا معلوم که فردا درست از آب در نیاید؟"
حتی این سوال نیز به میدان می آید که تئوری هایی که از امتحان موفق بیرون آمده اند، از کجا معلوم که فردا از همان تست ناموفق بیرون نمی آیند؟
برای اینکه فرض کنیم روش ابطال موفق است، لازم است که فرض کنیم قوانین جهان تغییر نمیکنند، در غیر اینصورت به سوالات پیشین نمی توانیم جواب درستی بدهیم.
اما همانطور که پیش از این دیدیم نیز تنها راه اثبات عدم تغییر قوانینی که جهان را اداره میکنند، استقراء است.
در نتیجه اگر روش علمی ابطال پذیری باشد نیز، برای اینکه بتوانیم به این روش اعتماد کنیم، لازم است که به استقراء اعتماد کنیم.
یعنی عطف به ابطال پذیری ما را از مشکل استقراء دور نمیسازد.
در نتیجه به دلیل اینکه بنابر دیدگاه طبیعتگرایانه علم یک نظام برپا شده بر روی روشی (استقراء) تکیه کرده بر منطق دوری میباشد، اعتماد به نتایجی که از آن خارج میشود نیز نادرست خواهد بود.
این مشکل طبیعتگرایی که فیلسوفان مطرح صدها سال است که از آن مطلع هستند، متاسفانه در میان مردم دانسته نمیشود.
حقیقت این است که میان طبیعتگرایی و علم مطابقتی سطحی، اما تضادی عمیق، و میان خداباوری و علم تضادی سطحی اما مطابقتی عمیق وجود دارد.
والسلام علی من اتبع الهدی
تهیه شده در انجمن آنتی شبهات
《لذت داشتن عقاید و باورهای تحقیقی را با ما تجربه کنید.》
«انجمن آنتی شبهات»
✾ @anti_shobahat